«عشق حقیقی»part22
ز دید ا/ت
گوشیم رو از جیبم در اوردم دیدم جوکیونگه
+الو سلام جوکیونگ
• جوکیونگ و زهر مار
+واا چرا انقد اعصبانیی؟
•اصلا خبر داری چقدر بهت زنگ زدیم هان؟
+مگه اصلا بهم زنگ زدید؟بزا نگاه کنم
گوشیمو نگاه کردم دیدم جوکیونگ و هیلا ۱۰بار زنگ زدن
+اوه شت ندیدم ببخشید حالا چیشده؟
• ا/ت خواهرت..
+چی چی خواهرم؟
•….
+جوابمو بده چیشده به خواهرم
•ا/ت سوها..
+ساها چی(با اعصبانیت)
•ساها باز رفته تیمارستان به خواهرت گفته باعث مرگ پدر مارتونه
+این دفعه واقعا میکشمش
از دید کوک
با شنیدن اسم ساها برق از سرم پرید
امکان نداشت نه نه
نباید ا/ت ساها رو ببینه
اگه ببینه همچیز رو میفهمه ا/ت
توی فکر بودم که با صداش به خودم اومدم
+کوک
_بب بله
+میشه بریم بیمارستان پیش خواهرم؟
_نه
+چی چیمیگی تو
_ همین که گفتم
+شوخیت گرفته؟
_ بسه دیگه گفتم نه(با داد)
ته:کوک یواش
_ تو خفه شو
+ نه ، اینجا فقط بنفر هست که باید خفه شه اونم تویی(با داد)
_بادیگارد بیا ببرش
+چی نه دیونه شدی؟
+تهیونگ کمک
+ولم کن عوضی ولم کننن…..
گوشیم رو از جیبم در اوردم دیدم جوکیونگه
+الو سلام جوکیونگ
• جوکیونگ و زهر مار
+واا چرا انقد اعصبانیی؟
•اصلا خبر داری چقدر بهت زنگ زدیم هان؟
+مگه اصلا بهم زنگ زدید؟بزا نگاه کنم
گوشیمو نگاه کردم دیدم جوکیونگ و هیلا ۱۰بار زنگ زدن
+اوه شت ندیدم ببخشید حالا چیشده؟
• ا/ت خواهرت..
+چی چی خواهرم؟
•….
+جوابمو بده چیشده به خواهرم
•ا/ت سوها..
+ساها چی(با اعصبانیت)
•ساها باز رفته تیمارستان به خواهرت گفته باعث مرگ پدر مارتونه
+این دفعه واقعا میکشمش
از دید کوک
با شنیدن اسم ساها برق از سرم پرید
امکان نداشت نه نه
نباید ا/ت ساها رو ببینه
اگه ببینه همچیز رو میفهمه ا/ت
توی فکر بودم که با صداش به خودم اومدم
+کوک
_بب بله
+میشه بریم بیمارستان پیش خواهرم؟
_نه
+چی چیمیگی تو
_ همین که گفتم
+شوخیت گرفته؟
_ بسه دیگه گفتم نه(با داد)
ته:کوک یواش
_ تو خفه شو
+ نه ، اینجا فقط بنفر هست که باید خفه شه اونم تویی(با داد)
_بادیگارد بیا ببرش
+چی نه دیونه شدی؟
+تهیونگ کمک
+ولم کن عوضی ولم کننن…..
۳.۳k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.