زمانی که تورا دیدم. Part 12(پارت پایانی)
زمانی که تورا دیدم. Part 12(پارت پایانی)
سه سال بعد
ویو ا.ت
(منو کوک الان سه ساله باهم ازدواج کردیم و الان یه بچه داریم که البته تو راه و امروز قراره برم ازمایش بدم ببینم جنسیتش چیه.
اوجین بعد از اون اتفاق زیر نظر روان پزشک رفت و حدود یکی دوماه ناراحت که چه عرض کنم افسرده بود ولی خب بعد اون با یه دختر کیوت و با ادب به اسم بورام دوست شد و ازدواج کردن الان دوساله ازدواج کردن ولی هنوز بچه ندارن ولی ایشالاه اونم جور میشه😄
راستی سلنا هم با دوست پسرش جونیونگ ازدواج کرد الان سه ساله ازدواج کردنو یه دختر دوساله به اسم جِیسو دارن خیلیم شیرین زبونه قربونش برم😘
راستی بابا بزرگ و مامان بزرگمونم متاسفانه دوسال پیش بخاطر حادثه تصادف فوت کردن ولی مامان باباهای خودمون خوبن خداروشکر.)
ا.ت:کوکی عزیزم دیر شد بدوو
کوک:اومدم عشقم بریم
فلشبک به ازمایشگاه بیمارستان
👩🏼⚕:لطفا یکم صبر کنین جوابو بگیریم
همه:بله
جِیسو:خاله جون اگه بچت دگتل شد باهم دوشت میشیم کلی بازی میتونیم(لحن بچگونه)
ا.ت:حتمااا😄
یک ساعت بعد
👩🏼⚕:تبریک میگم بهتون جنسیت بچه دختره
جِیسو:اخجونننننننننن البته خاله جون حتی اگه بچتون دگتل نبود من باژم دوشش داشتم😃
ا.ت:اوووو مرسی خاله جوننن🤩
کوک:عشقم تبریک میگم😊
ا.ت:بالاخره به ارزومون رسیدیم😊
همه به منو کوک تبریک میگفتن.
خیلی روز خوبی بود واییی از خوبم بیشتررر اصا عالی بوددد
سلنا:ا.تمون بزرگ شدههه اوممم عالیعهه
ا.ت:یاااااااا
سلنا:باشه بابا شوخی کردم😂
همه:😂
کوک:امشب همه شام مهمون منین بیاین بریم رستوراننن
همه:لتسسس گوووو
ادمین:و به این شکل خانواده جئون تا سالیان سال در خوشحالی و خوشبختی زندگی کردن.
پایان
فیک تموم شددد
چطور بود؟
میدونم انتضارشو نداشتین اینجا تمومش کنم ولی دیگه باید زود تمومش میکردم ببخشید انقد بد شد😄
راستی تو کامنتا بگین فصل دوم این فیکو بنویسم یا فصل دوم فیک فرشته منو شروع کنم؟
سه سال بعد
ویو ا.ت
(منو کوک الان سه ساله باهم ازدواج کردیم و الان یه بچه داریم که البته تو راه و امروز قراره برم ازمایش بدم ببینم جنسیتش چیه.
اوجین بعد از اون اتفاق زیر نظر روان پزشک رفت و حدود یکی دوماه ناراحت که چه عرض کنم افسرده بود ولی خب بعد اون با یه دختر کیوت و با ادب به اسم بورام دوست شد و ازدواج کردن الان دوساله ازدواج کردن ولی هنوز بچه ندارن ولی ایشالاه اونم جور میشه😄
راستی سلنا هم با دوست پسرش جونیونگ ازدواج کرد الان سه ساله ازدواج کردنو یه دختر دوساله به اسم جِیسو دارن خیلیم شیرین زبونه قربونش برم😘
راستی بابا بزرگ و مامان بزرگمونم متاسفانه دوسال پیش بخاطر حادثه تصادف فوت کردن ولی مامان باباهای خودمون خوبن خداروشکر.)
ا.ت:کوکی عزیزم دیر شد بدوو
کوک:اومدم عشقم بریم
فلشبک به ازمایشگاه بیمارستان
👩🏼⚕:لطفا یکم صبر کنین جوابو بگیریم
همه:بله
جِیسو:خاله جون اگه بچت دگتل شد باهم دوشت میشیم کلی بازی میتونیم(لحن بچگونه)
ا.ت:حتمااا😄
یک ساعت بعد
👩🏼⚕:تبریک میگم بهتون جنسیت بچه دختره
جِیسو:اخجونننننننننن البته خاله جون حتی اگه بچتون دگتل نبود من باژم دوشش داشتم😃
ا.ت:اوووو مرسی خاله جوننن🤩
کوک:عشقم تبریک میگم😊
ا.ت:بالاخره به ارزومون رسیدیم😊
همه به منو کوک تبریک میگفتن.
خیلی روز خوبی بود واییی از خوبم بیشتررر اصا عالی بوددد
سلنا:ا.تمون بزرگ شدههه اوممم عالیعهه
ا.ت:یاااااااا
سلنا:باشه بابا شوخی کردم😂
همه:😂
کوک:امشب همه شام مهمون منین بیاین بریم رستوراننن
همه:لتسسس گوووو
ادمین:و به این شکل خانواده جئون تا سالیان سال در خوشحالی و خوشبختی زندگی کردن.
پایان
فیک تموم شددد
چطور بود؟
میدونم انتضارشو نداشتین اینجا تمومش کنم ولی دیگه باید زود تمومش میکردم ببخشید انقد بد شد😄
راستی تو کامنتا بگین فصل دوم این فیکو بنویسم یا فصل دوم فیک فرشته منو شروع کنم؟
۵۴۴
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.