چرا حرف منو باور نمیکنی

۷.
تهیونگ توی ذهنش
(ای خدا یعنی من عمو میشم دختر باشه یا پسر دوتاشون باشه هم اشکالی نداره اییی)
ات رفت جلوی تهیونگ که تهیونگ حواسش نبود وقتی حواسش سر جاش آمد که ات رو دید
تهیونگ: یا خدا ( ترسید)
ات: ببین تهیونگ اگر اگر یک چیزی توی مغزت یا به دوستات هم بگی من میدونم با تو
ات هم رفت پیشه برادراش
تهیونگ: ایی زن داداش دیگه دیر گفتی ای خدا من کی دوست دختر بگیرم

اعضا رفتن خونه مشترک شون
کوک : یا خدا آفرین داداش خوب ازشون عکس گرفتی
تهیونگ : نوکرم داداش فقط ببین چشماشون بسه بود
جیمین: ته من تو رو می کشم وایسا ببینم
تهیونگ الفرار
که کوک هم میخندید و ازشون فیلم هم گرفت
جیمین که تهیونگ گرفت و داشت حسابی مشت و لگد میزد که جین و جیهوپ جداشون کرد
جیهوپ : وای داداش غلط کرد دیگه ول کن
جین که یک نقشه گرفت و جیمین رو تو استخر پرت کرد که آروم بشه
جیهوپ : چرا این کارو کردی
جین : که آروم بشه
جیهوپ : اینجوری که بدتر کردی
و با ترس به جیمین نگاه میکردن
جیمین: جییییییییننننننننن میکشمت ( داد خیلی بلند خشن و ترسناک )
جین : یا خدا داداش بخدا میخواستم آروم بشی
الفرار
جین: داداش به صورتم آسیبی نزنی ها
جین: داداش اخ دلت میاد صورت بین ماه بزنی ( بدو بدو فرار میکرد و با داد حرف میزد )
جیمین جین رو گرفت و میزد و هیچ کسی دخالت نمیکرد
که جیمین ولش کرد
و کوک داشت فیلم و به تهیونگ گفت فیلم بگیر
تهیونگ هم فیلم گرفت و جیمین هم کوک رو دید هم و کوک هم فرار کرد
و کوک که داشت فرار میکرد که هنوز بلند نشود جیمین گرفتش و زدش
نامجون : بچه ها بیاین غذا آمدن
اعضا : باشه
دیدگاه ها (۳)

های گایز یک مهمون جدید پیدا کردم که.... فیک مینویسه الان هم ...

ماشین جیمین فیک چرا حرف منو باور

چرا حرف منو باور نمیکنی

فرم مدرسه جیمین و ات و همه اعضا

دوهی : خوب بیاین یک جایی جشن بگریم ات : اره فکر خوبه پس شب ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط