مافیای جذاب من
مافیای جذاب من
port 3
__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__
ات: با مامانم کیکمو سفارش دادیم و خیلی خوشگل بود رنگشم صورتی بود(عکسشو گذاشتم)
چند مین بعد
دینگ دینگ(مثلا صدای زنگ😅😅)
خدمتکارشون کارت جیمین رو از ات گرفت و رفت درو باز کرد و کیک و گرفت و حساب کرد
ات: کیکم اومددددد(خوشحال و کیک و از دست خدمتکار گرفت)
خدمتکار: خانوم یکم آروم باشید(خنده)
ات: ینی اینقدر معلومه که ذوق دارم😅😅
خدمتکار: اصلا خوشحالی ازتون میباره😂😂
و یهو صدای زنگ خونه اومد
خدمتکار: من میرم درو باز کنم
ب ات: من اومدممممم
ات: بابا خیلی دیر اومدیییییی(غر غر کردن)
ب ات: ببخشید دخترم حالا زود برید حاضر شید که خیلی دیر شده
م ات: ات زود بدو برو حاضر شو به جیمینم بگو حاضر شه
ات: باشه(و بدو بدو رفت شمت اتاقش)
ویو ات
رفتم توی اتاقم لباسام و پوشیدم و یه میکاپ ریز کردم و موهام رو درست کردم(عکسشو میزارم)
رفتم پایین
ات: خب من آمادم بریم
جیمین: چه عجب پرنسس خانوم تشریف آوردن
ات: وای که چقدر تو با نمکی(مسخرش میکنه)
م ات: بسه دیگه بدویین بریم باباتون توی ماشین منتظره دیر میشه هاااا
ویو ات
کیک رو برداشتم و همه سوار ماشین شدیم و من به بلوتوس ماشین وصل شدم و آهنگ ملایمی که خیلی دوسش داستم رو گذاشتم و آروم زمزمه میکردمش
ات: بابا تند تر برو ساعت ۱۱:۲۵ دقیقه هست دیر میرسیم هاااا
ب ات: باشه
توی راه بودیم که یهو با یه ماشین تصادف کردیم و بعد سیاهی.....
__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__
آنچه خواهید دید
ات: مامان(داد و گریه)
دکتر: متاسفم
ات: جیمین حالا چیکار کنیم
ات: من راه بابا رو ادامه میدم
خب اینم از این پارت امیدوارم که خوشتون اومده باشه
شرط پارت بعد ۵ لایک و ۲ کامنت
تا پارت بعد بای👋🏻👋🏻
port 3
__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__
ات: با مامانم کیکمو سفارش دادیم و خیلی خوشگل بود رنگشم صورتی بود(عکسشو گذاشتم)
چند مین بعد
دینگ دینگ(مثلا صدای زنگ😅😅)
خدمتکارشون کارت جیمین رو از ات گرفت و رفت درو باز کرد و کیک و گرفت و حساب کرد
ات: کیکم اومددددد(خوشحال و کیک و از دست خدمتکار گرفت)
خدمتکار: خانوم یکم آروم باشید(خنده)
ات: ینی اینقدر معلومه که ذوق دارم😅😅
خدمتکار: اصلا خوشحالی ازتون میباره😂😂
و یهو صدای زنگ خونه اومد
خدمتکار: من میرم درو باز کنم
ب ات: من اومدممممم
ات: بابا خیلی دیر اومدیییییی(غر غر کردن)
ب ات: ببخشید دخترم حالا زود برید حاضر شید که خیلی دیر شده
م ات: ات زود بدو برو حاضر شو به جیمینم بگو حاضر شه
ات: باشه(و بدو بدو رفت شمت اتاقش)
ویو ات
رفتم توی اتاقم لباسام و پوشیدم و یه میکاپ ریز کردم و موهام رو درست کردم(عکسشو میزارم)
رفتم پایین
ات: خب من آمادم بریم
جیمین: چه عجب پرنسس خانوم تشریف آوردن
ات: وای که چقدر تو با نمکی(مسخرش میکنه)
م ات: بسه دیگه بدویین بریم باباتون توی ماشین منتظره دیر میشه هاااا
ویو ات
کیک رو برداشتم و همه سوار ماشین شدیم و من به بلوتوس ماشین وصل شدم و آهنگ ملایمی که خیلی دوسش داستم رو گذاشتم و آروم زمزمه میکردمش
ات: بابا تند تر برو ساعت ۱۱:۲۵ دقیقه هست دیر میرسیم هاااا
ب ات: باشه
توی راه بودیم که یهو با یه ماشین تصادف کردیم و بعد سیاهی.....
__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__☆__
آنچه خواهید دید
ات: مامان(داد و گریه)
دکتر: متاسفم
ات: جیمین حالا چیکار کنیم
ات: من راه بابا رو ادامه میدم
خب اینم از این پارت امیدوارم که خوشتون اومده باشه
شرط پارت بعد ۵ لایک و ۲ کامنت
تا پارت بعد بای👋🏻👋🏻
۱.۴k
۱۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.