دشمن خونیه من !
رمان
part : ¹
ویو الستور
تازه کارم تموم شده بود و تصمیم داشتم برم بار تا یه کم حال و هوام عوض بشه بار زیاد از استودیو رادیویی که توش کار میکردم دور نبود واسه همین پیاده رفتم
جلوی در یه پسر نسبتن قد بلند وایساده بود و با یه پسر که قدش بلند بود و احتمال رفیقش بود صحبت میکرد پسر بدی نبود به نظر مهربونم و خوش اخلاق بود ولی خب جدی و سرد بود وارد بار شدم و روی یکی از صندلی ها نشستم نگاهی به دور و ور کردم گارسونی اومد و ازم سفارشمو گرفت یه ویسکی درصد بالا سفارش دادم و سیگارمو روشن کردم و کامی ازش گرفتم چند تا دختر آویزون اومدن و دورم جمع شدن و شروع کردن باهام لاس زدن خب چون ارتباط گرفتن با بقیه برام آسون بود خیلی رسمی باهاشون گپی زدم تا این که گارسون لیوان ویسکی رو برام آورد بهونه ای آوردم و از بین دخترا اومدم بیرون و یه جای دیگه نشستم
ویو واکس
از وقتی اون پسره مو قهوه ای وارد بار شده نتونستم نگاهمو ازش بگیرم چشممو گرفته بود چند تا دختر دورش جمع شده بود عصبی بودم ولی بعد خودش از پیششون رفت نفس راحتی کشیدم و رفتم داخل بار یه صندلی کنارش نشستم یه ویسکی سفارش دادم و نگاهی به سیگارش کردم و از دستش گرفتم
( واکس : V )
( الستور : A )
V : هی سیگار نکش
A : چرا اون وقت ؟
V : چون دلم نمیخواد به خودت آسیب بزنی
A : اصلا تو منو میشناسی ؟
V : آره
A : !آهان شاید تو رادیو صدامو شنیدی
V : اونم هست ولی تو میدونی من کی عم ؟
A : نه تو کی عی ؟
V : ( شوهر آیندت ( زمزمه کنار گوشت
A : (سرخ شدن ) چ...چی میگییی بابا دیونهه
V : جدیم
A : ( خواهش میکنم منو نخندون مرد ( خنده
V : (قتی مال من شدی هم میمیخند؟ ( پوزخند
A : چ..چییی
V : (براید استایل بغلش میکنه و میبرتش تو یکی از اتاق های بار )
ادامه دارد.....🔞🔥🖇️
شرایط پارت بعدی :
۲۰ لایک 🎀🔪
۱۵ کامنت 💕🩸
part : ¹
ویو الستور
تازه کارم تموم شده بود و تصمیم داشتم برم بار تا یه کم حال و هوام عوض بشه بار زیاد از استودیو رادیویی که توش کار میکردم دور نبود واسه همین پیاده رفتم
جلوی در یه پسر نسبتن قد بلند وایساده بود و با یه پسر که قدش بلند بود و احتمال رفیقش بود صحبت میکرد پسر بدی نبود به نظر مهربونم و خوش اخلاق بود ولی خب جدی و سرد بود وارد بار شدم و روی یکی از صندلی ها نشستم نگاهی به دور و ور کردم گارسونی اومد و ازم سفارشمو گرفت یه ویسکی درصد بالا سفارش دادم و سیگارمو روشن کردم و کامی ازش گرفتم چند تا دختر آویزون اومدن و دورم جمع شدن و شروع کردن باهام لاس زدن خب چون ارتباط گرفتن با بقیه برام آسون بود خیلی رسمی باهاشون گپی زدم تا این که گارسون لیوان ویسکی رو برام آورد بهونه ای آوردم و از بین دخترا اومدم بیرون و یه جای دیگه نشستم
ویو واکس
از وقتی اون پسره مو قهوه ای وارد بار شده نتونستم نگاهمو ازش بگیرم چشممو گرفته بود چند تا دختر دورش جمع شده بود عصبی بودم ولی بعد خودش از پیششون رفت نفس راحتی کشیدم و رفتم داخل بار یه صندلی کنارش نشستم یه ویسکی سفارش دادم و نگاهی به سیگارش کردم و از دستش گرفتم
( واکس : V )
( الستور : A )
V : هی سیگار نکش
A : چرا اون وقت ؟
V : چون دلم نمیخواد به خودت آسیب بزنی
A : اصلا تو منو میشناسی ؟
V : آره
A : !آهان شاید تو رادیو صدامو شنیدی
V : اونم هست ولی تو میدونی من کی عم ؟
A : نه تو کی عی ؟
V : ( شوهر آیندت ( زمزمه کنار گوشت
A : (سرخ شدن ) چ...چی میگییی بابا دیونهه
V : جدیم
A : ( خواهش میکنم منو نخندون مرد ( خنده
V : (قتی مال من شدی هم میمیخند؟ ( پوزخند
A : چ..چییی
V : (براید استایل بغلش میکنه و میبرتش تو یکی از اتاق های بار )
ادامه دارد.....🔞🔥🖇️
شرایط پارت بعدی :
۲۰ لایک 🎀🔪
۱۵ کامنت 💕🩸
۳۳۴
۱۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.