فیک بی تی اس پارت ۶ فصل ۲
ا/ت ویو:
میدونی؟دلم براش سوخت
حتما خیلی طول کشیده تا فراموشش کنه...
+پس برای همین بود که...وقتی اشتباهی برات قرار گذاشتم یهو قاطی کردی؟
_اره برای همین بود
+(دستمو گرفت)
_ا/ت باور کن از وقتی که تو اومدی تو زندگیم...به سویونگ فکر نکردم...واقعا هیچ وقت بهش فکر نکردم...حتی برام مهم نبودش...
+باشه...شاید حق..باتوعه...میدونی...منم سویونگو میشناسم...
_چی؟..چطوری؟؟
+~فلش بک به گذشته ا/ت~
ا/ت ویو:
سویونگ اون عوضی همیشه و هرروز منو اذیت میکرد
از شکستن عینکم تا چسبوندنم به صندلی...
ولی این چند وقت خیلی خیلی بدتر شده بود...
تا اینکه یه روز
منو از پشت بوم پرت کرد پایین ...
تنها شانسی که اوردم این بود که دوستم به اورژانس زنگ زده بودو اونا از این چیزای بادی انداخته بودن...
بعد اون سوینگو به یه مدرسه دیگه انتقال دادن و همه چی برای من بهتر شد...و خب ...بالاخره تونستم به ته جون اعتراف کنم...
~پایان فلش بک~
_وایسا وایسا ته جون کیه؟؟
+اممم...بیا بیخیال اون بخشش شییمم
_نکنههه...همون پسر عموی عوضیته هاا؟؟
+امممم
_ا/ت تو تو دبیرستان با اون بودی؟
+خبب...اره؟..
_و هنوزم باهاش ارتباط داری؟؟
+خ..خب پسر عمومهه..
_خب اگه بعدا عاشق اون شی چی؟؟
+از وقتی که تورو میشناختمو و حافظمو از دست نداده بودم عاشق تو بودم مطمئن باش اینطوری نمیشه
_ا/ت قول میدی هیچ وقت تنهام نزاری؟؟
+ارهه معلومهه(بغلش کردم)
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
میدونی؟دلم براش سوخت
حتما خیلی طول کشیده تا فراموشش کنه...
+پس برای همین بود که...وقتی اشتباهی برات قرار گذاشتم یهو قاطی کردی؟
_اره برای همین بود
+(دستمو گرفت)
_ا/ت باور کن از وقتی که تو اومدی تو زندگیم...به سویونگ فکر نکردم...واقعا هیچ وقت بهش فکر نکردم...حتی برام مهم نبودش...
+باشه...شاید حق..باتوعه...میدونی...منم سویونگو میشناسم...
_چی؟..چطوری؟؟
+~فلش بک به گذشته ا/ت~
ا/ت ویو:
سویونگ اون عوضی همیشه و هرروز منو اذیت میکرد
از شکستن عینکم تا چسبوندنم به صندلی...
ولی این چند وقت خیلی خیلی بدتر شده بود...
تا اینکه یه روز
منو از پشت بوم پرت کرد پایین ...
تنها شانسی که اوردم این بود که دوستم به اورژانس زنگ زده بودو اونا از این چیزای بادی انداخته بودن...
بعد اون سوینگو به یه مدرسه دیگه انتقال دادن و همه چی برای من بهتر شد...و خب ...بالاخره تونستم به ته جون اعتراف کنم...
~پایان فلش بک~
_وایسا وایسا ته جون کیه؟؟
+اممم...بیا بیخیال اون بخشش شییمم
_نکنههه...همون پسر عموی عوضیته هاا؟؟
+امممم
_ا/ت تو تو دبیرستان با اون بودی؟
+خبب...اره؟..
_و هنوزم باهاش ارتباط داری؟؟
+خ..خب پسر عمومهه..
_خب اگه بعدا عاشق اون شی چی؟؟
+از وقتی که تورو میشناختمو و حافظمو از دست نداده بودم عاشق تو بودم مطمئن باش اینطوری نمیشه
_ا/ت قول میدی هیچ وقت تنهام نزاری؟؟
+ارهه معلومهه(بغلش کردم)
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جونگکوک
۵.۳k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.