پارت ۱۲
پارت ۱۲
ویوکوک
وقتی ا.ت اومد دیدم با اون کتی که پوشیده مثه فرشته ها شده بود خیل یخشکلشده بود با اون کتش
&ممم کک..کوک؟؟..چیشده
—ع..عااا هیچی ....کجا بریم؟
&نمدونم
—بریم ساحل؟
&مممم
—اوک
پییدپیدسسپسدی میرن میان
&کوککک
—هوممم؟
&خ..خبب
—بنالللل چیشدههه
&م..مننن...
—چییی
&من....میخوام برم پیسه دوستم
—چی؟....چه گو\زا اصلاااا...
&کوک لطفا اون حالش بدهههه پدر و مادرش خونه نیستن خب ندارن الان فقط به من گفته لطفااا همین امشبببب..
—نوووو...برو بخواب ساعت ۱۱شبه کحا میخوای بریییی
&کوککک لطفااا برامن ۱۱شب مهم نیس برامن دوستم مهمه اون بهترینه دوستمهههه لطفاااا ترخدااا
—میگم نهههه
&میشینه روپاش : ترخداااا
—تعجب میکنه اونم رو یه زانوش جلوش میشینه : ا.ت اینکارا چیه چیکار میکنییی
&لطفا بزا برمممم دوستم حالش بدهههه
—ایششس..خیلی خب بگو ادرسش کجاس ببرمت
&ممنونننن (بغلش میکنه)
ویوکوک
وقتی گذاشتم و ا.ت خوشحال شد انگار باتمامه وجودش بغلم کردم یه حسی گرفتم حسه خوبی بود ....ذچدلم براش سوخت براهمین گذاشتم و بردمش پیشش
—صب کن.اول بگو هاناعه؟
&ن..نهههه یونا
—اها اوکبگو ادرسشو
&......(میگه)
ویوکوک
ا.ت رو بردم و داتم برمیگشتم یه حسی بهم میداد که داشتم از ا.ت دور میشدم ولی نمیدونم چرا خود به خود گر\مم شده بود بدجور تحر\\ک شده بودم ....انقد گر\مم بود باده خنکم بهم حسی نمیداد
—ایشششش ....فا\\ککک
&یوناااا خوبی
+سلام عزیزم اومدی؟
&اره مگه میشه من نیام و تنهات بزارممم (منم فرند موخواممممم😢)
+ممنون واقعا اگه نمیومدی من حالم بدتر میشد واقعا هیچکسی خونه نبود حس بالا اوردن بهم میداد ممنون که اومدی بهترینممممم
&کاری نکردم وظیفه دوست بودنمهههه
+تو دوستم نیستی تو زندگیمیییی
&ایشش یوناااا خجالت زده م نکننن
&+میخندننن
—نه من نمیتونم .....نمیتو\\نممممم...ا.ت نیا\\ت دارمممم.....باید بیارمش
برمیگرده
+ا.ت داداشم زنگ زد گفت یکساعت دیگه میاد
&اووو....مم اوک
+چیشد خجالت میکشی؟
&اهومم...من نمیتونم تو و باداداشت بمونم ..میشه نیاد
+میخنده : پس کجا میخواد وایسه که؟
&خب ولش ..مهم نیسسس..
+صدا زنک : اووههه نظرم داداشم اومده برم باز کنم....سل....عهههه ت..تووو؟
—ا.ت کجاس؟
+ا.ت؟..چرا الان میپرسی؟
—عا\\\حححح ا.ت کجاسس
&یونا کی.....ک..کوکک؟..چی..چیشدههه؟
—دستشو میگیره : نیا\\ت دارممم
&کوک چیکار میکنی دستمو ول کننن کوککک
+سرفه میکنه : ا.تتتتت ا.تتتتت
&کوک چیکار میکنیییی یونا حالش بده باید پیشش وایسم خودتم اجازه دادی وایسم ...لطفااا اخخخخ دستمممم...چیکار میکنیییی
—میزنه تو صورتش : خفه شوووو.....بهت نیا\\ز دارم لنتییی
ویوا.ت
قرار بود داداشه یونا بیاد و وقتی صدا زنگ اومد فککردیم داداشش اومده ولی وقتی....
پایان۱۲
ویوکوک
وقتی ا.ت اومد دیدم با اون کتی که پوشیده مثه فرشته ها شده بود خیل یخشکلشده بود با اون کتش
&ممم کک..کوک؟؟..چیشده
—ع..عااا هیچی ....کجا بریم؟
&نمدونم
—بریم ساحل؟
&مممم
—اوک
پییدپیدسسپسدی میرن میان
&کوککک
—هوممم؟
&خ..خبب
—بنالللل چیشدههه
&م..مننن...
—چییی
&من....میخوام برم پیسه دوستم
—چی؟....چه گو\زا اصلاااا...
&کوک لطفا اون حالش بدهههه پدر و مادرش خونه نیستن خب ندارن الان فقط به من گفته لطفااا همین امشبببب..
—نوووو...برو بخواب ساعت ۱۱شبه کحا میخوای بریییی
&کوککک لطفااا برامن ۱۱شب مهم نیس برامن دوستم مهمه اون بهترینه دوستمهههه لطفاااا ترخدااا
—میگم نهههه
&میشینه روپاش : ترخداااا
—تعجب میکنه اونم رو یه زانوش جلوش میشینه : ا.ت اینکارا چیه چیکار میکنییی
&لطفا بزا برمممم دوستم حالش بدهههه
—ایششس..خیلی خب بگو ادرسش کجاس ببرمت
&ممنونننن (بغلش میکنه)
ویوکوک
وقتی گذاشتم و ا.ت خوشحال شد انگار باتمامه وجودش بغلم کردم یه حسی گرفتم حسه خوبی بود ....ذچدلم براش سوخت براهمین گذاشتم و بردمش پیشش
—صب کن.اول بگو هاناعه؟
&ن..نهههه یونا
—اها اوکبگو ادرسشو
&......(میگه)
ویوکوک
ا.ت رو بردم و داتم برمیگشتم یه حسی بهم میداد که داشتم از ا.ت دور میشدم ولی نمیدونم چرا خود به خود گر\مم شده بود بدجور تحر\\ک شده بودم ....انقد گر\مم بود باده خنکم بهم حسی نمیداد
—ایشششش ....فا\\ککک
&یوناااا خوبی
+سلام عزیزم اومدی؟
&اره مگه میشه من نیام و تنهات بزارممم (منم فرند موخواممممم😢)
+ممنون واقعا اگه نمیومدی من حالم بدتر میشد واقعا هیچکسی خونه نبود حس بالا اوردن بهم میداد ممنون که اومدی بهترینممممم
&کاری نکردم وظیفه دوست بودنمهههه
+تو دوستم نیستی تو زندگیمیییی
&ایشش یوناااا خجالت زده م نکننن
&+میخندننن
—نه من نمیتونم .....نمیتو\\نممممم...ا.ت نیا\\ت دارمممم.....باید بیارمش
برمیگرده
+ا.ت داداشم زنگ زد گفت یکساعت دیگه میاد
&اووو....مم اوک
+چیشد خجالت میکشی؟
&اهومم...من نمیتونم تو و باداداشت بمونم ..میشه نیاد
+میخنده : پس کجا میخواد وایسه که؟
&خب ولش ..مهم نیسسس..
+صدا زنک : اووههه نظرم داداشم اومده برم باز کنم....سل....عهههه ت..تووو؟
—ا.ت کجاس؟
+ا.ت؟..چرا الان میپرسی؟
—عا\\\حححح ا.ت کجاسس
&یونا کی.....ک..کوکک؟..چی..چیشدههه؟
—دستشو میگیره : نیا\\ت دارممم
&کوک چیکار میکنی دستمو ول کننن کوککک
+سرفه میکنه : ا.تتتتت ا.تتتتت
&کوک چیکار میکنیییی یونا حالش بده باید پیشش وایسم خودتم اجازه دادی وایسم ...لطفااا اخخخخ دستمممم...چیکار میکنیییی
—میزنه تو صورتش : خفه شوووو.....بهت نیا\\ز دارم لنتییی
ویوا.ت
قرار بود داداشه یونا بیاد و وقتی صدا زنگ اومد فککردیم داداشش اومده ولی وقتی....
پایان۱۲
۲۲۸
۲۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.