پارت سوم فیک انتخاب اشتباه
ویو ا.ت:رفتم به رستوران و باکس رو آوردم به مامانم تحویل دادم و…
@ خوبه، خودشه
*مامان حالا میشه بگی ؟ آخه مین هو چه ربطی به تو داره؟
@کاش همون موقع که فهمیدی اسم باباش مین هو عه بهم می گفتی
*ببخشید فکر نمی کردم مهم باشه. حالا میشه داستانتون رو بگید؟
@باشه ولی قول بده ساکت باشی
*چشم ساکتم
@من با تهیونگ رابطه داشتم و خودمم حس میکردم پسر عموم ازم خوشش میاد ولی خب من بهش حسی نداشتم
تازه باباش (تنها عموم) با بابام برادر نا تنی بودن . ی روز با ته رفتم خونشون ، وقتی فهمید دوست پسرمه دستتشو گذاشت روی دهنم و منو به حموم برد و گفت حق منه که تورو داشته باشم پس باهام هم کاری کن من اول مقاومت کردم ولی ترسیدم که به ته آسیب برسونه پس بهش اجازه دادم و برای اینکه ته مشکوک نشه سریع اومدیم بیرون و قرار شد وقتی ته خونه نیست اون بیاد خونمون و...
ی بار وسط عملیات کم آوردم و خواستم که تمومش کنه ولی اون ضربه هاش رو بیشتر می کرد و همون لحضه صدای کلید اومد و اون از پنجره بیرون پرید و منو لخت با دست و پای بسته به تخت ول کرد !
ته که اومد وقتی منو دید شوکه شد، جلو اومد ، من ترسیدم ولی از تخت جدام کرد و بهم لباس داد و گفت بپوش بیا توضیح بده و منم همه چیو بهش گفتم اونم سریع بیرون رفت تا مین هو رو پیدا کنه ولی هر چقدر گشت پیدا نشد پس اومد خونم و عملیات رو شروع کردیم بعد از اون رفتیم ژاپن و مطمئن شدیم که بچه ی توی شکمم مال تهه پس پیش والدینش رفتیم و...
@ خوبه، خودشه
*مامان حالا میشه بگی ؟ آخه مین هو چه ربطی به تو داره؟
@کاش همون موقع که فهمیدی اسم باباش مین هو عه بهم می گفتی
*ببخشید فکر نمی کردم مهم باشه. حالا میشه داستانتون رو بگید؟
@باشه ولی قول بده ساکت باشی
*چشم ساکتم
@من با تهیونگ رابطه داشتم و خودمم حس میکردم پسر عموم ازم خوشش میاد ولی خب من بهش حسی نداشتم
تازه باباش (تنها عموم) با بابام برادر نا تنی بودن . ی روز با ته رفتم خونشون ، وقتی فهمید دوست پسرمه دستتشو گذاشت روی دهنم و منو به حموم برد و گفت حق منه که تورو داشته باشم پس باهام هم کاری کن من اول مقاومت کردم ولی ترسیدم که به ته آسیب برسونه پس بهش اجازه دادم و برای اینکه ته مشکوک نشه سریع اومدیم بیرون و قرار شد وقتی ته خونه نیست اون بیاد خونمون و...
ی بار وسط عملیات کم آوردم و خواستم که تمومش کنه ولی اون ضربه هاش رو بیشتر می کرد و همون لحضه صدای کلید اومد و اون از پنجره بیرون پرید و منو لخت با دست و پای بسته به تخت ول کرد !
ته که اومد وقتی منو دید شوکه شد، جلو اومد ، من ترسیدم ولی از تخت جدام کرد و بهم لباس داد و گفت بپوش بیا توضیح بده و منم همه چیو بهش گفتم اونم سریع بیرون رفت تا مین هو رو پیدا کنه ولی هر چقدر گشت پیدا نشد پس اومد خونم و عملیات رو شروع کردیم بعد از اون رفتیم ژاپن و مطمئن شدیم که بچه ی توی شکمم مال تهه پس پیش والدینش رفتیم و...
۲۳۶
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.