قتل پاکیزه ... part 2
بعد از ورود معلم و پخش شدن برگه های امتحانی
دخترک امیدوار به خواهرش نگاه میکرد که از شانس خوب یا بدش معلم گفت
معلم : راستی یادم رفت جاهاتونو تغییر بدم
... سوهی جاتو با جونگ کوک عوض کن بیا جلوی چشمم بشین
بیشتر زمان امتحان را دخترک به کنار دستیش که از قضا کراششم بود نگاه میکرد
برای اینکه حتی یک لحظه را از دست نده چشم هایش را که از روی پسرک بر نمیداشت بلکه پلک هم نمیخواست بزنه
همان طور که خیره بود بهش
و محوش شده بود
پسرک برگه ای پر از نوشته سریع روی میزش گذاشت
برگه : میدونم چیزی نخوندی پس بهت تقلب میدم مواظب باش یه کلمشم اشتباه ننویسی
بعد از خوندن خط اول نگاهی به پسرک کرد
کوک : حواست باشه برگرو ازت نگیره * زیر لب ، چشمکم میزنه
دخترک میخواست همون جا ذوب بشه ولی با صدای معلم از حس احساسیه خودش بیرون آمد
معلم : نیم ساعت بیشتر وقت ندارید
دیگه تقریبا تمام مطالبو نوشته بود و دیگه آخراش بود که معلم برای گرفتن برگه ها بلند شد با تمام توانی که داشت سریع بیشتر مطالب برگه را نوشت و برای اینکه معلم برگه ی تقلبی را نبیند بلند شد و برگه ی امتحانی را تحویل داد
به دلیل تلف نشدن زمان کلاس کسی جا به جا نشد
و همان طور که نشسته بودن به درس دادن معلم گوش میدادن
البته همه به غیر از سوهیون
که در حالت عادی هم به نیمکت های ردیف اول نگاه میکرد اما الان شخص مورد نظرش کنارش نشسته بود
شخصی که همیشه آرزوی زود تمام شدن زنگ درسی را داشت در آن موقعیت آرزوی دیر زنگ تفریح خوردن را داشت
اما زمان با دخترک همکاری نمیکرد و به زودترین حالت ممکن تمام شد
...
لایک : ۲۰
کامنت : ۱۰
ببخشید دیر شد امتحان های ترم اول نزدیکه و وقت نمیشه
دخترک امیدوار به خواهرش نگاه میکرد که از شانس خوب یا بدش معلم گفت
معلم : راستی یادم رفت جاهاتونو تغییر بدم
... سوهی جاتو با جونگ کوک عوض کن بیا جلوی چشمم بشین
بیشتر زمان امتحان را دخترک به کنار دستیش که از قضا کراششم بود نگاه میکرد
برای اینکه حتی یک لحظه را از دست نده چشم هایش را که از روی پسرک بر نمیداشت بلکه پلک هم نمیخواست بزنه
همان طور که خیره بود بهش
و محوش شده بود
پسرک برگه ای پر از نوشته سریع روی میزش گذاشت
برگه : میدونم چیزی نخوندی پس بهت تقلب میدم مواظب باش یه کلمشم اشتباه ننویسی
بعد از خوندن خط اول نگاهی به پسرک کرد
کوک : حواست باشه برگرو ازت نگیره * زیر لب ، چشمکم میزنه
دخترک میخواست همون جا ذوب بشه ولی با صدای معلم از حس احساسیه خودش بیرون آمد
معلم : نیم ساعت بیشتر وقت ندارید
دیگه تقریبا تمام مطالبو نوشته بود و دیگه آخراش بود که معلم برای گرفتن برگه ها بلند شد با تمام توانی که داشت سریع بیشتر مطالب برگه را نوشت و برای اینکه معلم برگه ی تقلبی را نبیند بلند شد و برگه ی امتحانی را تحویل داد
به دلیل تلف نشدن زمان کلاس کسی جا به جا نشد
و همان طور که نشسته بودن به درس دادن معلم گوش میدادن
البته همه به غیر از سوهیون
که در حالت عادی هم به نیمکت های ردیف اول نگاه میکرد اما الان شخص مورد نظرش کنارش نشسته بود
شخصی که همیشه آرزوی زود تمام شدن زنگ درسی را داشت در آن موقعیت آرزوی دیر زنگ تفریح خوردن را داشت
اما زمان با دخترک همکاری نمیکرد و به زودترین حالت ممکن تمام شد
...
لایک : ۲۰
کامنت : ۱۰
ببخشید دیر شد امتحان های ترم اول نزدیکه و وقت نمیشه
۳.۰k
۱۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.