سه پارتی(در خواستی) P1

حاجی ناموسا این دیگه چه درخواستییه😑
وقتی عمو ولدی عاشقته🗿
تام نههههه خود عمو👍

ا/ت ویو
جنگ هاگوارتز به پایان رسیده بود و ارباب به این مناسبت جشنی بر پا کرده بود و منم با لباس رزمنده ای که ارباب برام درست کرده بود به دیوار ترک خورده ی هاگوارتز که نصفش نابود شده بود تکیه دادم و موهام هم لخت بود و تا پایین شونه هام می رسید اما به عنوان نماینده ی ارباب نمی تونستم همین جوری روی سنگ خرابه اا بشینم پس تصمیم گرفتم به اینجا تکیه بدم. هری رو هم خاک کرده بودند و صف کشیده بودیم و ارباب گفته بود باید از روی قبر هری پاتر رد بشیم.....
من اصلا توی خودم نبودم راستش من یه گریفیندوری ماگل بودم اما ارباب منو تهدید کرد که اگه باهاش عهد نبندم پدر و مادرم رو می کشه و نمی دونم چرا و همچنین ارباب..... اههههههه......
حالم بهم می خوره بهش بگم ارباب.....
اما راستش من روی هری کراش
بودم و اونم یه حسایی داشت اما اختلاف سنی مون زیاد بود در حالی که من 25 سالمه و هری تازه 18 سالش شده بود و از دنیا رفت......
اول خود ارباب از روی سنگ قبر هری رد شد که چشمامو بستم و فقط زور زدم که گریه نکنم اما اشک توی چشمام جمع شده بود.
توی صف من رفتم نفر آخر و دراکو هم رفت پشت سرم..... دلیل این کارش رو نمی فهمم اما چهره اش کلا پریده بود و افسردگی رو توی چشمام میشد دید که چشمش به من افتاد چند دقیقه چشم تو چشم شدیم که نگاهشو از من دزدید. یکم جابه جا شدم که نفر اولو ببینیم که اول صف هم متیو ریدل بود که پسر ارباب میشد و پشت سرش هم تئو نات بود که متیو نگاهش به من افتاد و همون لحظه دستشو مشت کرد که با صدای ارباب برگشت و اولین نفر بود که بعد از ارباب از سنگ قبر هری رد میشد.....
رسما می تونم بگم تمام پسرای اسلیترین روی من کراش بودند از شمار دراکو، تئو و متیو که دراکو یه هفته پیش بهم اعتراف کرد و تئو هم یه بار مست بود بهم اعتراف کرد و متیو هم که از رفتاراش پیدا بود که یه چیزیش هست ولی خب گفتم من 25 سالمه و اونا 18 سالشونه پس کنسله.
متیو اومده بود جلو و تا خواست از روی سنگ قبر هری رد بشه ارباب گفت
ولدی: وایسا متیو..... ا/ت..... بیا اینجا......
با اون صدای آروم ولی وحشتناکش داشت منو صدا می زد و واقعا استرسی شدم که با قدم هایی لرزون ولی استوار به سمت ارباب رفتم که گفت
ولدی: ا/ت..... بیا اول صف..... می خوامم..... تو اولینن کسی باشی که از روی سنگ قبر بزرگترین قربانی منن.... یعنی هری پاتر..... رد بشیی.....
و دستشو به سمت قبر دراز کرد.
(اونجا هایی که نقطه گذاشتم یعنی ولدی مکث می کنه و اون جاهایی که دوبار یه حرفو نوشتم یعنی اون حرفو کش میده)
چشمامو بستم و با کمال سختی و دشواری از روی هری پاتر...... رد شدم که پاهام شل شد و خواستم بیوفتم که توی بغل ارباب افتادم..... اما سریع خودمو جمع کرد و صاف ایستادمو گفتم
ا/ت: معذرت می خوام ارباب.....
ولدی: نه... نه...... مشکلی نیست.... بلاخره این اولین قربانیت بوده.....


فعلا تا همین جا کافیه😑
ولی کور خوندید😔
امکانننننن ندااااااررررردددددد منننننن اززززز ایشوووونننننن ددددددیییییییی بسااااازمممممم.........
اصلا فکر کردن بهش عذاب آوره😣😞
دیدگاه ها (۸)

سه پارتی (درخواستی) P2

کیندر جوی هری پاتر😑دیگه رسما باید برم خودکشی🔪

You must love me... P10

You must love me...

You must love me... P7

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط