فیک عشق و نفرتp9
فیک عشق و نفرتp9
و سیاهی
.....
ویو ات
وقتی بیدار شدم دیدم تو بیمارستانم بغلم نگاه کردم دیدم کوک داره گریه میکنه
ات:کوک(اروم)
کوک:ات بیدار شدی ... منو ببخش من خیلی اذیتت کردم ببخشید(گریه)
ات:🥲
ات:میشه گربه نکنی
کوک:آره
ات:راستی من چرا اینجام
کوک:خب...
ات:خب
کوک:ات تو حامله هستی
ات:چییییییییی
کوک:آروم باش
ات:میفهمی چی میگی
کوک:آره
ات:......
کوک:ات قول میدم مراقبت باشم
ات:قول
کوک:قول
ات🙂
کوک:من برم کارارو انجام بدم بریم
ات:باش
*کوک ات رو برد خونه و مادر سلیطش و اون لونا ی گاو داشتن فیلم میدیدن که کوک و ات اومدن
م کوک:پسرم اون هرزه رو کجا بردی
کوک:اون هرزه نیستتتتتت
م کوک:نه ماه تو شیکمم نگهت داشتم که سرم داد بزنی(وای این حرفو منم به بچه هام میگم🤣🤣)
کوک:والا فکر میکنم نه ماه نبودا هفت ماه بود حتما باید اجاره اون هفت ماهو بدم خودت میخواستی پاتو برای شوهرت باز نکنی(منحرفا من اینو ننوشتم😐)
م کوک:(عصبی)
*ات داشت اون وسط پاره میشد ولی جلو خودشو گرفت و کوک بردش اتاق خودش
ات:🤣
کوک:بچی میخندی🤨
ات:کوک خیلی خوبی🤣
کوک:باز داره میخنده🤨
ات:🤣
کوک:اتتتت
ات:گوه خوردم(جلو خودشو گرفت نخنده)
کوک:آدم باش
ات:آخه آدم نمیبینم که آدم باشم
کوک:من اینجا گاوم
ات:نه شما خدایی🤣
کوک:ات ساکت شو لطفا
ات:چشممممممم
*که گوشی کوک زنگ خود
کوک:بگو کارتو
.. : ........
کوک:یعنی چند روز
... : ......
کوک:چند ماههههههه
... : ...
کوک:ی کاریش میکنم
ات:کوک چی شده
کوک:باید چند ماه برم یجایی
ات:یعنی چی
کوک:باید برم امشب هم باید برم
ات:آخه...
کوک:🤫هیچی نمیشه
ات:باش (ناراحت)
*خب کوک رفت والان ی ماه میگذره و هر روز ات کتک میخوره و م کوک همه ی کارارو به ات داده که ی روز کوک زنگ زد به مامانش
کوک:الو سلام مامان
م کوک:سلام پسرم کی میای
کوک:مامان راستش کارم خیلی طول میکشه شاید چند ساله دیگه
_وقتی این رو گفت قلبم تیکه تیکه شد یعنی من باید م کوک اون لونا رو چی کار کنم من فقط بخاطر کوک صبر میکردم
م کوک:باشه پسرم بای
کوک:بای
م کوک:هی هرزه
.....
و سیاهی
.....
ویو ات
وقتی بیدار شدم دیدم تو بیمارستانم بغلم نگاه کردم دیدم کوک داره گریه میکنه
ات:کوک(اروم)
کوک:ات بیدار شدی ... منو ببخش من خیلی اذیتت کردم ببخشید(گریه)
ات:🥲
ات:میشه گربه نکنی
کوک:آره
ات:راستی من چرا اینجام
کوک:خب...
ات:خب
کوک:ات تو حامله هستی
ات:چییییییییی
کوک:آروم باش
ات:میفهمی چی میگی
کوک:آره
ات:......
کوک:ات قول میدم مراقبت باشم
ات:قول
کوک:قول
ات🙂
کوک:من برم کارارو انجام بدم بریم
ات:باش
*کوک ات رو برد خونه و مادر سلیطش و اون لونا ی گاو داشتن فیلم میدیدن که کوک و ات اومدن
م کوک:پسرم اون هرزه رو کجا بردی
کوک:اون هرزه نیستتتتتت
م کوک:نه ماه تو شیکمم نگهت داشتم که سرم داد بزنی(وای این حرفو منم به بچه هام میگم🤣🤣)
کوک:والا فکر میکنم نه ماه نبودا هفت ماه بود حتما باید اجاره اون هفت ماهو بدم خودت میخواستی پاتو برای شوهرت باز نکنی(منحرفا من اینو ننوشتم😐)
م کوک:(عصبی)
*ات داشت اون وسط پاره میشد ولی جلو خودشو گرفت و کوک بردش اتاق خودش
ات:🤣
کوک:بچی میخندی🤨
ات:کوک خیلی خوبی🤣
کوک:باز داره میخنده🤨
ات:🤣
کوک:اتتتت
ات:گوه خوردم(جلو خودشو گرفت نخنده)
کوک:آدم باش
ات:آخه آدم نمیبینم که آدم باشم
کوک:من اینجا گاوم
ات:نه شما خدایی🤣
کوک:ات ساکت شو لطفا
ات:چشممممممم
*که گوشی کوک زنگ خود
کوک:بگو کارتو
.. : ........
کوک:یعنی چند روز
... : ......
کوک:چند ماههههههه
... : ...
کوک:ی کاریش میکنم
ات:کوک چی شده
کوک:باید چند ماه برم یجایی
ات:یعنی چی
کوک:باید برم امشب هم باید برم
ات:آخه...
کوک:🤫هیچی نمیشه
ات:باش (ناراحت)
*خب کوک رفت والان ی ماه میگذره و هر روز ات کتک میخوره و م کوک همه ی کارارو به ات داده که ی روز کوک زنگ زد به مامانش
کوک:الو سلام مامان
م کوک:سلام پسرم کی میای
کوک:مامان راستش کارم خیلی طول میکشه شاید چند ساله دیگه
_وقتی این رو گفت قلبم تیکه تیکه شد یعنی من باید م کوک اون لونا رو چی کار کنم من فقط بخاطر کوک صبر میکردم
م کوک:باشه پسرم بای
کوک:بای
م کوک:هی هرزه
.....
۲.۶k
۱۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.