پارت ۸
لیسا: چرا داد میزنی خب چرا نباید اینجا باشم
جنی: ما از صبح بهت داریم زنگ میزنیم چرا جواب نمیدی
لیسا: گوشیم خاموش بود دنبال شارژر میگشتم(به دروغ)
جنی: یعنی اصلا برات مهم نبود که نا نیستیم
لیسا: نه.... اگه هم مهم بود که نمیتونستم زنگ بزنم
جنی: اها یعنی جونکوک ندیدی
لیسا: ن... نه.... چرا میپرسی
جنی: همین طوری
ویو جنی
لیسا داشت مشکوک میزد من زنگ زدم به بقیه و نانجون گفت جانکوک هن پیدا شده بعد کروه بی تی اس اومدتا ماموریت انجام بدن
ویو راوی
اونا رفتن و تمام بادیگارد های اونجارو زدن و رفت داخل و با کیم بوم اشنا شدن(عکس کیم بوم رو میزارم)
پایان پارت ۸ ببخشید بجها تازکیا کوتاه میشه واقعا ببخشبد ولی شما هم حمایت های زیادی کردین کار برام پیش اومده ولی هرموقع وقت بشه براتون مارت هارو میزارم واقعا ببخشبد 🙏😔 o(╥﹏╥)o o(╥﹏╥)o (T_T) \(^_^)/
جنی: ما از صبح بهت داریم زنگ میزنیم چرا جواب نمیدی
لیسا: گوشیم خاموش بود دنبال شارژر میگشتم(به دروغ)
جنی: یعنی اصلا برات مهم نبود که نا نیستیم
لیسا: نه.... اگه هم مهم بود که نمیتونستم زنگ بزنم
جنی: اها یعنی جونکوک ندیدی
لیسا: ن... نه.... چرا میپرسی
جنی: همین طوری
ویو جنی
لیسا داشت مشکوک میزد من زنگ زدم به بقیه و نانجون گفت جانکوک هن پیدا شده بعد کروه بی تی اس اومدتا ماموریت انجام بدن
ویو راوی
اونا رفتن و تمام بادیگارد های اونجارو زدن و رفت داخل و با کیم بوم اشنا شدن(عکس کیم بوم رو میزارم)
پایان پارت ۸ ببخشید بجها تازکیا کوتاه میشه واقعا ببخشبد ولی شما هم حمایت های زیادی کردین کار برام پیش اومده ولی هرموقع وقت بشه براتون مارت هارو میزارم واقعا ببخشبد 🙏😔 o(╥﹏╥)o o(╥﹏╥)o (T_T) \(^_^)/
۱.۷k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.