جنگل یوسانگ
#جنگل یوسانگ
#پارت ۱۳
_رئیس چی شد زیرزمین امنه؟
(زیرزمین ساعت ۲ بامداد)
کوک آروم با افرادش مشغول گشتن زیرزمین بود
مثل اینکه زیرزمین مکان مناسبی برای موندن آدمای اونجا بود اما خب راه اومدن به اینجا طولانی بود و خطر زیاد
با پاش لگدی به میله ی روی زمین زد که صدای فریادی توجهش رو جلب کرد
_رئیس اینجا!
کوک سریع به سمت کارین رفت
و به جایی که نگاه می کرد چشم دوخت
یک پسر بچه که خودش رو جمع کرده و از ترس گریه می کرد
چی می گفت مبتلایی به یه بچه که هیچی نمیدونست
_تو..حالت خوبه؟
پسر با سر تایید کرد
صدای نکال توی گوشش پیچید
_وضعیت اینجا..
نگاهی به پسر کرد
_امنه
کوک گفت و دستش رو به سمت پسر دراز کرد
پسر آروم دستش رو گرفت اون رو خواست با خودش راه ببره که کارین اشاره کرد
_رئیس آمم
و بهش فهموند چون ترسیده بهتره بغلش کنه
کوک عصبانی از حرفش با کلافگی پسر رو در آغوش گرفت و به سمت محل خوابشون رفت
(لاهی ساعت ۲ و ۱۰ دقیقه بامداد)
با افرادی که همراهش بودن به سمت اتاق رفت پس از رفتن راهی نسبتا طولانی و ترسناک به در اتاق رسیدند و منتظر کوک و افرادش موندن
کوک هم از طرفی با کارین و یوسانگ اومد
بچه؟ توی بغلش؟
_اون ؟
و کوک لبخندی زد که با جین روبرو شد مثل اینکه اون هم یک آدم پیدا کرده بود و مساوی بودن
همه وارد اتاق شدند
مردم نگران ،ترسیده و ساکت بودن دکتر نام هم پشت در اون اتاق بود
خب باید شیفتی میشد مراقبت از اون آدما
ناگهان ایرپادش به صدا در اومد
_ستوان یک لیست از افراد اونجا تا فردا بده در ضمن از پس فردا مجبوریم برق منطقه رو قطع کنیم
_چی؟
اما تماس قطع شده بود
لعنتی فردا باید سراغ غذا می رفتن هیچی نداشتن برای خوردن همچنین انتقال مردم به زیرزمین گندش بزنن
_لعنتی
مشتی به دیوار زد اعصابش بیشتر از قبل خراب بود جیمی به سمتش اومد
_لاهی
آروم به سمتش برگشت
_چیه؟
...
#بی تی اس
#پارت ۱۳
_رئیس چی شد زیرزمین امنه؟
(زیرزمین ساعت ۲ بامداد)
کوک آروم با افرادش مشغول گشتن زیرزمین بود
مثل اینکه زیرزمین مکان مناسبی برای موندن آدمای اونجا بود اما خب راه اومدن به اینجا طولانی بود و خطر زیاد
با پاش لگدی به میله ی روی زمین زد که صدای فریادی توجهش رو جلب کرد
_رئیس اینجا!
کوک سریع به سمت کارین رفت
و به جایی که نگاه می کرد چشم دوخت
یک پسر بچه که خودش رو جمع کرده و از ترس گریه می کرد
چی می گفت مبتلایی به یه بچه که هیچی نمیدونست
_تو..حالت خوبه؟
پسر با سر تایید کرد
صدای نکال توی گوشش پیچید
_وضعیت اینجا..
نگاهی به پسر کرد
_امنه
کوک گفت و دستش رو به سمت پسر دراز کرد
پسر آروم دستش رو گرفت اون رو خواست با خودش راه ببره که کارین اشاره کرد
_رئیس آمم
و بهش فهموند چون ترسیده بهتره بغلش کنه
کوک عصبانی از حرفش با کلافگی پسر رو در آغوش گرفت و به سمت محل خوابشون رفت
(لاهی ساعت ۲ و ۱۰ دقیقه بامداد)
با افرادی که همراهش بودن به سمت اتاق رفت پس از رفتن راهی نسبتا طولانی و ترسناک به در اتاق رسیدند و منتظر کوک و افرادش موندن
کوک هم از طرفی با کارین و یوسانگ اومد
بچه؟ توی بغلش؟
_اون ؟
و کوک لبخندی زد که با جین روبرو شد مثل اینکه اون هم یک آدم پیدا کرده بود و مساوی بودن
همه وارد اتاق شدند
مردم نگران ،ترسیده و ساکت بودن دکتر نام هم پشت در اون اتاق بود
خب باید شیفتی میشد مراقبت از اون آدما
ناگهان ایرپادش به صدا در اومد
_ستوان یک لیست از افراد اونجا تا فردا بده در ضمن از پس فردا مجبوریم برق منطقه رو قطع کنیم
_چی؟
اما تماس قطع شده بود
لعنتی فردا باید سراغ غذا می رفتن هیچی نداشتن برای خوردن همچنین انتقال مردم به زیرزمین گندش بزنن
_لعنتی
مشتی به دیوار زد اعصابش بیشتر از قبل خراب بود جیمی به سمتش اومد
_لاهی
آروم به سمتش برگشت
_چیه؟
...
#بی تی اس
۲.۷k
۰۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.