رمان مافیای من فصل ۱ عشق یا نفرت قسمت ۱۸
___________
ویو کوک
*بعد از زدنش*
وقتی ا/ت رفت بالا یه حسی بدی بهم دست داد اییی بگم چیکارت نکن دختره ی هوفففف
منم رفتم بالا و به کارهام رسیدم
ساعت ۵ بود تصمیم گرفتم به جیهوپ و جیمین زنگ بزنم اینا واقعا خوب راهنمایی میکنن (شوهر و بچم به من رفتن راهنماهای عالی میکنن)
ساعت ۷ بود که رسیدن
کوک: سلام بر هیونگ های گلم
جیهوپ و جیمین: سلام بر تو ای مکنه*هر سه تاشون خندیدن*
جیمین: خوب میگم مشکلت چیه گفتی راهنمایی میخوایی
جیهوپ: آره اصغر راست میگه چه خبره؟
کوک:اصغر؟
جیهوپ: سر یه چی شرط بستیم گفت اگه ببازه اسمشو میزاره اصغر
جیمین: هنوز مشخص نشده که
جیهوپ: خوب واسه همین میگم حالا ولش مشکلت چیه؟
کوک: خوب راستش این ا/ت هست
جیمین: خوب(کنجکاو)
کوک: خوب و مرض بزار حرفم رو بزنم ببین هروقت میخوام به خاطر کارش جریمه اش کنم حس بدی میگیرم دیگه بعدش که هیچ نابود میشم هروقت میبینمش هم یه جوری میشم
جیهوپ: به داش گلم عاشق شدی رفت
جیمین: اینم قاطی مرغا شد
جیهوپ: آره راست میگی اصغ.... نه نه جیمین
کوک: اخه عاشق دختر قاتل پدر و مادرم صبر کن سر اینکه من عاشق ا/ت میشم شرط بستید؟
جیهوپ: من بهت گفتم اون موقعه ا/ت یا بچه بوده یا اصلا به دنیا نیومده بوده اگه بچه بوده به نظرت میتونست همچین کاری کنه بدبخت چه دونه قتل چیه اصلا انجام هم بده دیونه میشه این که سالم سالمه بعدشم کسی که واقعا پدر و مادرت رو کشت پدرش بود نه خودش خودت هم داری میگی دختر قاتل اون چیکار داره
جیمین: راست میگه بدبخت چه گناهی داره
کوک: آقا اینطوری نکنید همینطوری کلی عذاب وجدان دارم بدترش نکنید یکم بگذره از حسم مطمعن شم بعد بهش میگم خوبه
جیهوپ و جیمین: عالی
کوک: راستی نگفتید سر اینکه من عاشق ا/ت میشم شرط گذاشتید؟
جیهوپ و جیمین: آره
کوک: پس خدایا منو شیرموز کن
جیهوپ: خوب مشکل دیگه ای نداری بریم؟
کوک: کجا کجا شما تا فردا اینجاید
جیمین: اخجوننننن
کوک: چرا اینقدر بچه ای؟
جیمین: چون چ چسبیده به را(والا🤣)
کوک :هعی باشه بیاید فعلا شام بخوریم بعد بخوابیم تا فردا
جیهوپ و جیمین: اومدیممم
دیگه شام خوردیم و بچه ها رفتن تو اتاقشون خوابیدن منم رفتم سراغ یونا
کوک: هی یونا
یونا: بله ارباب
کوک: ببین من میدونم تمام کارهایی که انگار ا/ت کردنه تقصیر توعه مثل بردن دستت و شکستن مجسمه باهات مشکل ندارم ازت ممنون هم هستم که دلیل میدادی بزنمش ولی فردا باهاش کاری نداشته باش خودت دیدی جیهوپ و جیمین اومدن
یونا:چ.....چشم
بعد از اون هم اینو به ا/ت گفتم که شک نکنه
_____
شرط ۱۵ لایک
۲۰ کامنت
ویو کوک
*بعد از زدنش*
وقتی ا/ت رفت بالا یه حسی بدی بهم دست داد اییی بگم چیکارت نکن دختره ی هوفففف
منم رفتم بالا و به کارهام رسیدم
ساعت ۵ بود تصمیم گرفتم به جیهوپ و جیمین زنگ بزنم اینا واقعا خوب راهنمایی میکنن (شوهر و بچم به من رفتن راهنماهای عالی میکنن)
ساعت ۷ بود که رسیدن
کوک: سلام بر هیونگ های گلم
جیهوپ و جیمین: سلام بر تو ای مکنه*هر سه تاشون خندیدن*
جیمین: خوب میگم مشکلت چیه گفتی راهنمایی میخوایی
جیهوپ: آره اصغر راست میگه چه خبره؟
کوک:اصغر؟
جیهوپ: سر یه چی شرط بستیم گفت اگه ببازه اسمشو میزاره اصغر
جیمین: هنوز مشخص نشده که
جیهوپ: خوب واسه همین میگم حالا ولش مشکلت چیه؟
کوک: خوب راستش این ا/ت هست
جیمین: خوب(کنجکاو)
کوک: خوب و مرض بزار حرفم رو بزنم ببین هروقت میخوام به خاطر کارش جریمه اش کنم حس بدی میگیرم دیگه بعدش که هیچ نابود میشم هروقت میبینمش هم یه جوری میشم
جیهوپ: به داش گلم عاشق شدی رفت
جیمین: اینم قاطی مرغا شد
جیهوپ: آره راست میگی اصغ.... نه نه جیمین
کوک: اخه عاشق دختر قاتل پدر و مادرم صبر کن سر اینکه من عاشق ا/ت میشم شرط بستید؟
جیهوپ: من بهت گفتم اون موقعه ا/ت یا بچه بوده یا اصلا به دنیا نیومده بوده اگه بچه بوده به نظرت میتونست همچین کاری کنه بدبخت چه دونه قتل چیه اصلا انجام هم بده دیونه میشه این که سالم سالمه بعدشم کسی که واقعا پدر و مادرت رو کشت پدرش بود نه خودش خودت هم داری میگی دختر قاتل اون چیکار داره
جیمین: راست میگه بدبخت چه گناهی داره
کوک: آقا اینطوری نکنید همینطوری کلی عذاب وجدان دارم بدترش نکنید یکم بگذره از حسم مطمعن شم بعد بهش میگم خوبه
جیهوپ و جیمین: عالی
کوک: راستی نگفتید سر اینکه من عاشق ا/ت میشم شرط گذاشتید؟
جیهوپ و جیمین: آره
کوک: پس خدایا منو شیرموز کن
جیهوپ: خوب مشکل دیگه ای نداری بریم؟
کوک: کجا کجا شما تا فردا اینجاید
جیمین: اخجوننننن
کوک: چرا اینقدر بچه ای؟
جیمین: چون چ چسبیده به را(والا🤣)
کوک :هعی باشه بیاید فعلا شام بخوریم بعد بخوابیم تا فردا
جیهوپ و جیمین: اومدیممم
دیگه شام خوردیم و بچه ها رفتن تو اتاقشون خوابیدن منم رفتم سراغ یونا
کوک: هی یونا
یونا: بله ارباب
کوک: ببین من میدونم تمام کارهایی که انگار ا/ت کردنه تقصیر توعه مثل بردن دستت و شکستن مجسمه باهات مشکل ندارم ازت ممنون هم هستم که دلیل میدادی بزنمش ولی فردا باهاش کاری نداشته باش خودت دیدی جیهوپ و جیمین اومدن
یونا:چ.....چشم
بعد از اون هم اینو به ا/ت گفتم که شک نکنه
_____
شرط ۱۵ لایک
۲۰ کامنت
۸.۶k
۱۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.