My childhood firend p4

سه می:امم‌‌‌‌...خوب اره فک کردم...!
مانا:دیگع فک نکن.!
سه می:چشم!🗿
مانا:افرین!
جین هیه:بچههههههه هاااااا......!
مانا:چتههههههه؟؟؟؟؟؟
جین هیه:نظرتون چیه امشب بریم بار؟؟؟؟
مانا:بار؟‌‌‌‌‌‌....نمیدونم؟؟
سه می:هن....بار....عمرااااااااااااا!!
جین هیه؛گوه خوردی!!میاین خوبم میاین...ساعت ۷ میام دنبالتون!!!!
مانا:اوکی!!
سه می:الان دقیقا من چیکا کنم؟؟؟؟؟؟؟
مانا:برو قبر منو بکن!
سه می:قبلا کنده شده🗿
مانا:😐۹
سه می:وایی...خداااا....من که مامان و بابام اجازه نمیدن بیام!!
مانا:من راضیشون میکنمممم!!!
سه می:عام...با...باشه!
مانا:خوب......پس امروز ساعت ۴ بیا خونمون تا از اونجا بریم بار...اوکی؟؟
سه می:اوکی!
_ساعت ۴_
سه می ویو:
مانا به زور مانان و بابام رو راصی کرد و من رفتم خونش.....البته خونه که نگم کاخ بود!!
مانا:سلامممممم!
سه می:س‌...سلام!
مانا:خ...خوب؟ زود باش بیا تو اتاقم بجنب!!
سه می:هان...؟
_مانا دست سه می رو گرفت و کشید تو اتاقش_
سه می:اخخ...دستم!!!!
مانا:خوب بشین اینجا!! خوب یه ارایش دخترونه برات میزنم.....تو خیلی اوشگلی حتما این لباس بهت میاد!!
سه می:زیاد باز نیس؟؟؟
مانا:نه بابا...منم میخوان مث اینو بپوشم!!
سه می:ب..باشه!!! خوب‌‌‌‌....حالا نوبو توعه...بین اینجاااا!!!
_کار هردوشون تموم شد _
جین هیه:خوب.....زود باشید بریممم؟؟؟؟
مانا:اوهوم....بریم!!!
سه می:بریم...اوهوم
مانا:بیا....سوار شو!
_راه افتادن_
شوگا ویو:
امروز قرار گزاشتیم با نامجون بریم بار پس رفتم اماده شدم‌....!
نامجون:هیونگ بریم؟؟؟
شوگا:ارع...بریم!
_راه افتادن_
ادمین:گفتم خیلی گنا دارین گذاشتم