تک پارتی درخواستی نامی
بازم مثل همیشه با غرور به سمت مردمی رفتم که منتظرم بودن و بلند صدام می کردن
رئیس جمهور : ازتون ممنونم خانم پارک که به کاخ سفید اومدید
ات: باعث افتخارم هست قربان
برگشتم سمت مردم و خبرنگار ها
ازم میخواستن به دوربین هاشون نگاه کنم تا اونا بهتر عکس بگیرن
منم همون کارو میکردم
....
وسط مراسم بودیم که چندتا دیگه از مهمان های کاخ سفید رو دعوت کردن
چشمم رو دوختم به در
که یهو وا شد
هفت مرد بودن با کت شلوار مشکی
به صورت هاشون هم نگاه نمی کردیم
متوجه می شدیم اونا کی هستن
گروه بی تی اس
بهترین گروه از نظر همه
ولی از نظر من نفرت انگیز
..
اولش اینجوری نبود من باهاشون مشکلی نداشتم
ولی اونا خودشون شروع کردن به رقابت با من
منم از اون جایی که ی دانشمند بزرگ و همچنین ی سیاستمدار عالی هستم
زیاد دعوا نمی کنم ولی ساکت هم نمی مونم
..
اومدن و سخنرانی هاشون رو کردن
داشتن میرفتن به سمت میزشون که چشمم
به لیدرشون که داشت با لبخند بهشون نگاه میکرد افتاد
خنده قشنگی داشت
اه ات تو چته
بسه از این فکر خیال ها خارج شو
دوباره برگشتم سمتش که دیدم داره نگام میکنه
زود برگشتم سمت دیگه
..
از دید اعضا
جیمین: ای خدا این دختر بدجسه هم اینجاست
کوک: خیلی مغروره
نام : بچه ها بس کنین
کوک و جیمی: خیلی خب
ویو نام
دوباره برگشتم نگاش کردم اون واقعا زیبا و همچنین باهوش بود اون بی نظیره
ای نام ساکت
پایان مراسم
ویو ات
تو حیاط بودم و داشتم به سمت ماشین میرفتم
که دیدم اعضا هم در اومدن و دقیقا پشت سرم هستن
کیفم رو باز کردم
و یکی از کارت های شرکتم رو که روش شمارم بود
انداختم زمین
..
یهو دیدم یکی صدام کرد
یس جواب داد
برگشتم به سمت صدا
ات: ام بله؟
نام : ببخشید خانم پارک ی چیزی تون افتاد بفرمایید
ات: میتونه پیش خودتون باشه اقای کیم
بعد بهش چشمک زدم و پریدم اومدم
از دید اعضا
کوک: میگم هیونگ خوب مخت رو زد ها
نام: ای خفه شونو
...
پایان 🌚🌚
رئیس جمهور : ازتون ممنونم خانم پارک که به کاخ سفید اومدید
ات: باعث افتخارم هست قربان
برگشتم سمت مردم و خبرنگار ها
ازم میخواستن به دوربین هاشون نگاه کنم تا اونا بهتر عکس بگیرن
منم همون کارو میکردم
....
وسط مراسم بودیم که چندتا دیگه از مهمان های کاخ سفید رو دعوت کردن
چشمم رو دوختم به در
که یهو وا شد
هفت مرد بودن با کت شلوار مشکی
به صورت هاشون هم نگاه نمی کردیم
متوجه می شدیم اونا کی هستن
گروه بی تی اس
بهترین گروه از نظر همه
ولی از نظر من نفرت انگیز
..
اولش اینجوری نبود من باهاشون مشکلی نداشتم
ولی اونا خودشون شروع کردن به رقابت با من
منم از اون جایی که ی دانشمند بزرگ و همچنین ی سیاستمدار عالی هستم
زیاد دعوا نمی کنم ولی ساکت هم نمی مونم
..
اومدن و سخنرانی هاشون رو کردن
داشتن میرفتن به سمت میزشون که چشمم
به لیدرشون که داشت با لبخند بهشون نگاه میکرد افتاد
خنده قشنگی داشت
اه ات تو چته
بسه از این فکر خیال ها خارج شو
دوباره برگشتم سمتش که دیدم داره نگام میکنه
زود برگشتم سمت دیگه
..
از دید اعضا
جیمین: ای خدا این دختر بدجسه هم اینجاست
کوک: خیلی مغروره
نام : بچه ها بس کنین
کوک و جیمی: خیلی خب
ویو نام
دوباره برگشتم نگاش کردم اون واقعا زیبا و همچنین باهوش بود اون بی نظیره
ای نام ساکت
پایان مراسم
ویو ات
تو حیاط بودم و داشتم به سمت ماشین میرفتم
که دیدم اعضا هم در اومدن و دقیقا پشت سرم هستن
کیفم رو باز کردم
و یکی از کارت های شرکتم رو که روش شمارم بود
انداختم زمین
..
یهو دیدم یکی صدام کرد
یس جواب داد
برگشتم به سمت صدا
ات: ام بله؟
نام : ببخشید خانم پارک ی چیزی تون افتاد بفرمایید
ات: میتونه پیش خودتون باشه اقای کیم
بعد بهش چشمک زدم و پریدم اومدم
از دید اعضا
کوک: میگم هیونگ خوب مخت رو زد ها
نام: ای خفه شونو
...
پایان 🌚🌚
۱۱.۴k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.