همه چی از اون شب شروع شد...؟!p6
یونجی ویو.
با حس اینکه یه چیز بزرگتر از خودمو بغل کردم بیدار شدم و جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ....
و از تخت افتادم پایین شعتتتتت ودف!این گلابی اینجا چیکار میکنه؟ چرا گوش گربه داره؟ چیمی کجاست؟ این چرا لخته؟
جیمین ویو.
فلش بک به شب....
داشتم میرفتم خونه که تبدیل شدمممم اههههه حالا چیکار کنممممم(ههه حال کردید چیکار کردممممم بعلهههه)
داشتم میرفتم یجا بشینم که این خیار اومد تو راه و منو دید شعت!
حالا چیکار کنممممم....
منو بغل کرد و برد خونه و...."دیگه خودتون میدونید
پایان فلش بک...
با جیغ ینفر از خواب گشنگم پردیم و افتادم پایین از تخت اههههه کمرم ... وایسا من الان ر تختم بغل اون خیار بودم پس الان اون کجاست؟
بلد شدم اونور تختو نگا کردم دیدم عین این اسکلا داره به من نگا میکنه...
_هاااا چیه نگا دارم؟
+ت..تو..ای..اینجا .چ چ چیکار دددارییییی؟چیمی کجاست؟تو چرا لختی؟چرا گوش دا....وایسا ببینم نکنه نکنه توووووو
_اره من یه گربه انسان نمام😒
+غش میکنه
_عه وا این که مرد
هوییی خییییارررررر پاشوووو هویییییی
نه مثل اینکه واقعا مرد!
پرش زمانی به چند ساعت بعد...
یونجی ویو.
با سر درد بدی بیدار شدم نگا کردم دیدم رو تختمم و هیچ خبری از اون گلابی نیست با فکر اینکه اینا همش خواب بوده بلند شدم رفتم بیرون و با چیزی که دیدم شاخ دراوردممممم
نه مثل اینکه خواب نبودههههههه...
_ههه خی...یعنی یونجی شی بیدار شدی؟
+نههه این روحمه داره بات حرف میزنه...😒
_یونجی شی بیا ادامه ی اهنگو بنویسیم!
+باش اومدم...خب اینا رو اینو بگیم و باهم همخونی کنیم و....
پرش زمانی به شب...
جیمین ویو.ساعت۱:۵۹ دقیقه بود واییی نههههه ساعت ۲ شدوووووو
خ
م
ا
ر
ی
خبببب سلام بچه ها عیدتون مبارک...
میبینین چه ادمین خوبی دارین ساعت ۲:۱۱دقیقه شب براتون فیک آپ میکنههههه...
لایق حمایت نیستم؟
خبب امیدوارم سال خوبی داشته باشین پارت بعدی شرط نداریم هر وقت گشادیم نیومد براتون میزارم 🌺😁😎🤝🏻🌨️🌌🍡🍜🍕🍾🍷🥃🎇🎆🎊🕝🕡💙💜
با حس اینکه یه چیز بزرگتر از خودمو بغل کردم بیدار شدم و جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ....
و از تخت افتادم پایین شعتتتتت ودف!این گلابی اینجا چیکار میکنه؟ چرا گوش گربه داره؟ چیمی کجاست؟ این چرا لخته؟
جیمین ویو.
فلش بک به شب....
داشتم میرفتم خونه که تبدیل شدمممم اههههه حالا چیکار کنممممم(ههه حال کردید چیکار کردممممم بعلهههه)
داشتم میرفتم یجا بشینم که این خیار اومد تو راه و منو دید شعت!
حالا چیکار کنممممم....
منو بغل کرد و برد خونه و...."دیگه خودتون میدونید
پایان فلش بک...
با جیغ ینفر از خواب گشنگم پردیم و افتادم پایین از تخت اههههه کمرم ... وایسا من الان ر تختم بغل اون خیار بودم پس الان اون کجاست؟
بلد شدم اونور تختو نگا کردم دیدم عین این اسکلا داره به من نگا میکنه...
_هاااا چیه نگا دارم؟
+ت..تو..ای..اینجا .چ چ چیکار دددارییییی؟چیمی کجاست؟تو چرا لختی؟چرا گوش دا....وایسا ببینم نکنه نکنه توووووو
_اره من یه گربه انسان نمام😒
+غش میکنه
_عه وا این که مرد
هوییی خییییارررررر پاشوووو هویییییی
نه مثل اینکه واقعا مرد!
پرش زمانی به چند ساعت بعد...
یونجی ویو.
با سر درد بدی بیدار شدم نگا کردم دیدم رو تختمم و هیچ خبری از اون گلابی نیست با فکر اینکه اینا همش خواب بوده بلند شدم رفتم بیرون و با چیزی که دیدم شاخ دراوردممممم
نه مثل اینکه خواب نبودههههههه...
_ههه خی...یعنی یونجی شی بیدار شدی؟
+نههه این روحمه داره بات حرف میزنه...😒
_یونجی شی بیا ادامه ی اهنگو بنویسیم!
+باش اومدم...خب اینا رو اینو بگیم و باهم همخونی کنیم و....
پرش زمانی به شب...
جیمین ویو.ساعت۱:۵۹ دقیقه بود واییی نههههه ساعت ۲ شدوووووو
خ
م
ا
ر
ی
خبببب سلام بچه ها عیدتون مبارک...
میبینین چه ادمین خوبی دارین ساعت ۲:۱۱دقیقه شب براتون فیک آپ میکنههههه...
لایق حمایت نیستم؟
خبب امیدوارم سال خوبی داشته باشین پارت بعدی شرط نداریم هر وقت گشادیم نیومد براتون میزارم 🌺😁😎🤝🏻🌨️🌌🍡🍜🍕🍾🍷🥃🎇🎆🎊🕝🕡💙💜
۷.۴k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.