رمان: بازی عشق
نونا: آهای ندیمه یه قهوه برام بیار!!
یون جو: الان میارم!
دختره ی پرو بیا خودت بردار . نوکر گیر نیاوردی که!(ذهنش)
یون جو: بفرمایید
بعد برگشتم تو آشپزخونه
چه بی شعوره یه تشکرم نکرد(تو ذهنش)
چند مین بعد
کارام تموم شد نشستم رو صندلی و نونا و جونگ سو رو نگاه می کردم
نونا: عشقم میشه منو ببوسی(داره لوس میشه)
بعد جونگ سو یه بوس به گونش زد . آکاری داشت از پله ها پایین میومد
نونا: عشقم اینجا نه رو لبم!!
جونگ سو اینکارو نکرد و بلند شدو رفت
جونگ سو: من میرم شرکت!!
بعد رفت . آکاری اومد پیشم
یون جو: چرا یهو رفتی؟ ها!.... چشمات چرا پف کرده؟ ...... نکنه گریه کردی!!
آکاری: چیزه....فقط دلم برا آکانه تنگ شده همین
یون جو: که اینطور!
نونا: آهای تو بیا اینجا!!! (منظورش آکاری یه)
آکاری رفت پیشش
آکاری: بله؟
نونا: نبینم نزدیک جونگ سو بشیا!! فهمیدی چی گفتم!!(عصبی)
آکاری: ب....بله
بعد آکاری برگشت طبقه بالا
خدا میدونه چرا همش میره طبقه بالا . نگرانش شدم برا همین رفتم یواشکی از لای در نگاش کردم
آکاری: از خودم متنفرم(گریه)
آکاری: کاش اصلا اون روز نمی رفتم تو کلاس موسیقی(گریه)
دیدم داره گریه میکنه فهمیدم موضوع آکانه نیست درباره جونگ سو عه . رفتم داخل و بغلش کردم
یون جو: گریه نکن عزیزم اشکالی نداره
یون جو: الان میارم!
دختره ی پرو بیا خودت بردار . نوکر گیر نیاوردی که!(ذهنش)
یون جو: بفرمایید
بعد برگشتم تو آشپزخونه
چه بی شعوره یه تشکرم نکرد(تو ذهنش)
چند مین بعد
کارام تموم شد نشستم رو صندلی و نونا و جونگ سو رو نگاه می کردم
نونا: عشقم میشه منو ببوسی(داره لوس میشه)
بعد جونگ سو یه بوس به گونش زد . آکاری داشت از پله ها پایین میومد
نونا: عشقم اینجا نه رو لبم!!
جونگ سو اینکارو نکرد و بلند شدو رفت
جونگ سو: من میرم شرکت!!
بعد رفت . آکاری اومد پیشم
یون جو: چرا یهو رفتی؟ ها!.... چشمات چرا پف کرده؟ ...... نکنه گریه کردی!!
آکاری: چیزه....فقط دلم برا آکانه تنگ شده همین
یون جو: که اینطور!
نونا: آهای تو بیا اینجا!!! (منظورش آکاری یه)
آکاری رفت پیشش
آکاری: بله؟
نونا: نبینم نزدیک جونگ سو بشیا!! فهمیدی چی گفتم!!(عصبی)
آکاری: ب....بله
بعد آکاری برگشت طبقه بالا
خدا میدونه چرا همش میره طبقه بالا . نگرانش شدم برا همین رفتم یواشکی از لای در نگاش کردم
آکاری: از خودم متنفرم(گریه)
آکاری: کاش اصلا اون روز نمی رفتم تو کلاس موسیقی(گریه)
دیدم داره گریه میکنه فهمیدم موضوع آکانه نیست درباره جونگ سو عه . رفتم داخل و بغلش کردم
یون جو: گریه نکن عزیزم اشکالی نداره
۳.۴k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.