با من بگو
part~۱
ویو ات
داشتم اماده میشدم برا دانشگاه ساعت ۶:٠٠ بود رفتم یه دوست ۱۰ مینی گرفتمو رفتم لباسای دانشگامو پوشیدمو یه آرایش خیلی ساده کردمو🤭رفتم ساعت۶:۵۳ دقیقه بود
ات: شتتت (دانشگاه ساعت۷:٠٠ شروع میشد)
دانشگاه زیاد دور نبود برا همین پیاده میرفتم
بدو بدو رسیدم ساعت ۷:۲۳ دقیقه بود
ات: فــــــ.... اکک دیر رسیدم
در زدمـ..
استاد: بیا تو(عصبی جدی)
ات: آآآآ سلامم
استاد: علیک سلام چرا انقد دیر اومدی
ات: خیلی ببخشید😔
استاد: دیگه تکرار نشه
ات: چشم
استاد: خب بریم سر درس ات راستی برو کنار جنکوک بشین
ات: آمم چشم
ات: صفحه چنده
کوک: اسکلی؟
ات: برا چی
کوک: روز اوله بنظرت صفحه چندیم(خنده های زیر زیر)
ات: یااااا
استاد: آقای جنکوک چیزی شده؟ بگو ما هم بخندیم!
کوک: ببخشید استاد
استاد: خب
زنگ تفریح*
بقیه دخترا: وایی تو حیاط چخبررههه
یه دختری: وایی چه جذابه
ویو ات
دیدم همه دور یچی گرد شدن کنجکاو شدم ببینم چیه چچی...
ویو ات
داشتم اماده میشدم برا دانشگاه ساعت ۶:٠٠ بود رفتم یه دوست ۱۰ مینی گرفتمو رفتم لباسای دانشگامو پوشیدمو یه آرایش خیلی ساده کردمو🤭رفتم ساعت۶:۵۳ دقیقه بود
ات: شتتت (دانشگاه ساعت۷:٠٠ شروع میشد)
دانشگاه زیاد دور نبود برا همین پیاده میرفتم
بدو بدو رسیدم ساعت ۷:۲۳ دقیقه بود
ات: فــــــ.... اکک دیر رسیدم
در زدمـ..
استاد: بیا تو(عصبی جدی)
ات: آآآآ سلامم
استاد: علیک سلام چرا انقد دیر اومدی
ات: خیلی ببخشید😔
استاد: دیگه تکرار نشه
ات: چشم
استاد: خب بریم سر درس ات راستی برو کنار جنکوک بشین
ات: آمم چشم
ات: صفحه چنده
کوک: اسکلی؟
ات: برا چی
کوک: روز اوله بنظرت صفحه چندیم(خنده های زیر زیر)
ات: یااااا
استاد: آقای جنکوک چیزی شده؟ بگو ما هم بخندیم!
کوک: ببخشید استاد
استاد: خب
زنگ تفریح*
بقیه دخترا: وایی تو حیاط چخبررههه
یه دختری: وایی چه جذابه
ویو ات
دیدم همه دور یچی گرد شدن کنجکاو شدم ببینم چیه چچی...
۶.۳k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.