پارت 16 تاج و تخت
پارت 16 تاج و تخت
★ویو ا/ت★
< با جیهوپ رفتیم دور زدیم و منو اورد خونه و خودش رفت تا برای امشب آماده بشه منم سری رفتم حمام یه دوش 30 دقیقهای گرفتم و امدم بیرون چون ساعت 5 نیم بود سری رفتم اتاق لباسام با کلی قر قر کردن آخر یه لباس عالی پیدا کردم و پوشیدم (عکسمیزارم)
و رفتم سمت میز آرایشم و یکم میکاپ کردم تمام (عکسمیزارم) >
★ویو جیهوپ★
< ا/ت رو که رسوندم خونشون خودم سری امدم خونه و اماده شدم میتونم بگم شیکترین لباسمو پوشیدم و با مامان بابام حرف زدم که امشب از ا/ت خواستگاری کنم اما اونا گفتم زوده شاید خانوادش راضی نباشن و.... ولی خوب امشب اره رو از خانوادش میگیرم و بعدا خواستگاری >
♪ادمینتون♪ ساعت 6 نیم شد و خانوادهی ا/تشون رفتم خونهی جیهوپشون و نشستن به حرف زدن و...
× ببخشید میشه چند لحظه وقتتون رو بگیرم
همه: باشه بفرما
× من میخواستم امشب از خانم شین ا/ت خواستگاری کنم اما گفتم شاید خانوادهی گرامی راضی نباشن حالا اگر اجازه بدین و قبول کنین منو ا/ت بقیهی عمرمون رو با هم باشیم
- (از خوشحالی خشکش زده)
پت. من مشکلی ندارم
مت. ا/ت راضی باشه بقیش مهم نیست
× خوب پس.........
# از خواهر و داداشش اجازه گرفتی؟
- کانگ .چشمغره.
@ راست میگه حالا امد ما نخواستیم
× بله چشم،حالا شما اجازه میدین .چشم غزه.
سولی و کانگ:« اره
- دارم براتون .آروم.
مج. مبارکه
همه:« مبارکه
★ویو ا/ت★
< جیهوپ منو برد توی حیاطشون تا بهم خونشونو کامل نشون بده منم یه حرف رو وسط انداختم >
- یه سوال بپرسم؟
× جانم
- تو خواهر برادر نداری؟
× ام.....خوب.....
- ولش کن اگر راحت نیستی بیخیال
× نه اول و اخر که باید بدونی
- میشنوم.....
× یه داداش دارم که اسمش جونگکوک البته نمیشه گفت داداشمه چون اون از یه مادر دیگهای ولی خوب منو اون همو خیلی دوست داشتیم ولی مادرش امد و بردش البته وقتی بچه بود الان هم فقط از حال هم خبر داریم یعنی میدونیم کجا زندگی میکنیم و حالمون چطوره وگرنه خیلی وقته همو ندیدیم
- خوب پیشتر بگو اونم پرنسه؟
× نمیشه گفت پرنسه ولی خوب اره جونگکوک یه اسب سوار حرفهای کلا دور و ور حیوانات
ولی چون بابام پادشاه اونم پرنس به حساب میاد
- اووو گرفتم اوکی
× کسی نمیدونه
- باشه متوجه شدم نمیخوای کسی بفهمه
× اره
- خوب این جونگکوک رو نمیتونم ببینم!؟
× نمیدونم
- بهش خبر بده که زن داداشش میخواد ببینش .خنده.
× چشم ملکه .خنده.
♪ادمینتون♪ ا/تشون میرن خونشون و ا/ت از شدت خستگی فقط لباساشو درمیاره و میره خوابه
( اسلاید دوم لباس ا/ت )
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
★ویو ا/ت★
< با جیهوپ رفتیم دور زدیم و منو اورد خونه و خودش رفت تا برای امشب آماده بشه منم سری رفتم حمام یه دوش 30 دقیقهای گرفتم و امدم بیرون چون ساعت 5 نیم بود سری رفتم اتاق لباسام با کلی قر قر کردن آخر یه لباس عالی پیدا کردم و پوشیدم (عکسمیزارم)
و رفتم سمت میز آرایشم و یکم میکاپ کردم تمام (عکسمیزارم) >
★ویو جیهوپ★
< ا/ت رو که رسوندم خونشون خودم سری امدم خونه و اماده شدم میتونم بگم شیکترین لباسمو پوشیدم و با مامان بابام حرف زدم که امشب از ا/ت خواستگاری کنم اما اونا گفتم زوده شاید خانوادش راضی نباشن و.... ولی خوب امشب اره رو از خانوادش میگیرم و بعدا خواستگاری >
♪ادمینتون♪ ساعت 6 نیم شد و خانوادهی ا/تشون رفتم خونهی جیهوپشون و نشستن به حرف زدن و...
× ببخشید میشه چند لحظه وقتتون رو بگیرم
همه: باشه بفرما
× من میخواستم امشب از خانم شین ا/ت خواستگاری کنم اما گفتم شاید خانوادهی گرامی راضی نباشن حالا اگر اجازه بدین و قبول کنین منو ا/ت بقیهی عمرمون رو با هم باشیم
- (از خوشحالی خشکش زده)
پت. من مشکلی ندارم
مت. ا/ت راضی باشه بقیش مهم نیست
× خوب پس.........
# از خواهر و داداشش اجازه گرفتی؟
- کانگ .چشمغره.
@ راست میگه حالا امد ما نخواستیم
× بله چشم،حالا شما اجازه میدین .چشم غزه.
سولی و کانگ:« اره
- دارم براتون .آروم.
مج. مبارکه
همه:« مبارکه
★ویو ا/ت★
< جیهوپ منو برد توی حیاطشون تا بهم خونشونو کامل نشون بده منم یه حرف رو وسط انداختم >
- یه سوال بپرسم؟
× جانم
- تو خواهر برادر نداری؟
× ام.....خوب.....
- ولش کن اگر راحت نیستی بیخیال
× نه اول و اخر که باید بدونی
- میشنوم.....
× یه داداش دارم که اسمش جونگکوک البته نمیشه گفت داداشمه چون اون از یه مادر دیگهای ولی خوب منو اون همو خیلی دوست داشتیم ولی مادرش امد و بردش البته وقتی بچه بود الان هم فقط از حال هم خبر داریم یعنی میدونیم کجا زندگی میکنیم و حالمون چطوره وگرنه خیلی وقته همو ندیدیم
- خوب پیشتر بگو اونم پرنسه؟
× نمیشه گفت پرنسه ولی خوب اره جونگکوک یه اسب سوار حرفهای کلا دور و ور حیوانات
ولی چون بابام پادشاه اونم پرنس به حساب میاد
- اووو گرفتم اوکی
× کسی نمیدونه
- باشه متوجه شدم نمیخوای کسی بفهمه
× اره
- خوب این جونگکوک رو نمیتونم ببینم!؟
× نمیدونم
- بهش خبر بده که زن داداشش میخواد ببینش .خنده.
× چشم ملکه .خنده.
♪ادمینتون♪ ا/تشون میرن خونشون و ا/ت از شدت خستگی فقط لباساشو درمیاره و میره خوابه
( اسلاید دوم لباس ا/ت )
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
۲.۷k
۲۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.