خیابون بدون تو
خیابون بدون تو
بی صدا تمامِ خیابون های شهر رو قدم میزد ، احساسِ خاصی نداشت قدم هاش آهسته بودن ولی نفس های خسته ای داشت ، نه از راهی که طی کرده بود بلکه از خستگی روحش اینکه یک روح پر درد داخل جسم بی جونش داشت .
زمانی که همه از شدت بارش قطره های بارون به سمت خونه ها و زیر چتر هاشون فراری بودن اون سیگارش رو روشن کرد
دوست داشت بنویسه از حسِ نامعلوم و مبهم الانش بنویسه اما قطره های بارون اون نوشته هارو خراب میکرد حتی سعی نداشت زیر چتر بره یک ذهنیت خاصی داشت که اگر
" گر یار نباشد کنارم ، نیازی نیست به چتر در باران ."
عجیب ترین شعری بود که گفته بود ، بی معنی بود اما براش پر از معنا بود
اون زیر همین بارون از قلبِش خداحافظی کرد زیر همین بارون ترک شد
" حتی بارون تورا به یادِ خاطرات پر عذاب من میاندازد ."
در آخر
"از خواب پرید و نوشته هایش را غرق در اشک دید ."
بی صدا تمامِ خیابون های شهر رو قدم میزد ، احساسِ خاصی نداشت قدم هاش آهسته بودن ولی نفس های خسته ای داشت ، نه از راهی که طی کرده بود بلکه از خستگی روحش اینکه یک روح پر درد داخل جسم بی جونش داشت .
زمانی که همه از شدت بارش قطره های بارون به سمت خونه ها و زیر چتر هاشون فراری بودن اون سیگارش رو روشن کرد
دوست داشت بنویسه از حسِ نامعلوم و مبهم الانش بنویسه اما قطره های بارون اون نوشته هارو خراب میکرد حتی سعی نداشت زیر چتر بره یک ذهنیت خاصی داشت که اگر
" گر یار نباشد کنارم ، نیازی نیست به چتر در باران ."
عجیب ترین شعری بود که گفته بود ، بی معنی بود اما براش پر از معنا بود
اون زیر همین بارون از قلبِش خداحافظی کرد زیر همین بارون ترک شد
" حتی بارون تورا به یادِ خاطرات پر عذاب من میاندازد ."
در آخر
"از خواب پرید و نوشته هایش را غرق در اشک دید ."
۹۴۶
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.