اسم عشقه ترسناک
اسم عشقه ترسناک
پارت ۶۵
[ویو ملودی]
یهو لبش روی لبم نشوند و نقاط به نقاط دهانم لمس کرد.. عقب کشید و سرش نزدیک
موهام کرد بویید عقب کشید
آرتور: ولی لبای خوشگلت این نمی گن ... ملودی داری دیوونه می کنی
ملودی: داری به بهونه بوسیدنم چرت و پرت میگی
سرش از روی تأسف تکونی داد
آرتور: من بخوام ببوسمت یا لمست کنم به بهونه لازم ندارم..و اینکه داری به من دروغ...
می گی که خودم سیگار می کشم
ملودی: چرا خودت سیگار می کشی ؟
آرتور : اکثر اوقات... ولی تو حق نداری..تو حق نداری بوی خوبت با این کوفتی خراب کنی
فقط بهش نگاه کردم..چون روی جزیره آشپزخونه نشسته بودم راحت اندازش شده بودم..
آرتور: داری رو مخم می ری این آخرین باری هست که دارم بهت اخطار می دم
ملودی: اگه گوش ندم چی ؟
آرتور: این بدن خوشگلت بدون این تیکه پارچه های مزاحم... ملاقات می کنم..دلت که نمی
خواد زی//رم باشی ؟
ملودی: عوضی منحرف... برو اون طرف میرم اتاقم
آرتور: شیشه روی زمین ریخته پا برهنه ای ، کدوم جهنم..یک جورابی بپوش و اینکه کفش
بپوش مریض می شی...
کنار رفت و شروع کرد جمع کردن شیشه..لیوان دیگه ای برداشتم و آب ریختم و ازش خوردم
به لبه لیوان نگاه کردم که رد رژم روش مونده... لیوان دوباره کنار لبم بردم که خودمم بوی تند
سیگار حس کردم ... لیوان تو دستم گرفته بودم که نزدیکم شد و لیوان کنار گذاشت..و بلندم
کرد... به سمت طبقه بالا رفت... به سمت اتاق خودش رفت و روی تخت انداختم ...تو صورتم خم شد...لبم
بوسید...
آرتور: برو مسواک بزن همین الان زود ...
درباره کارکترها همه نظرشون بگن.....و راجب کاراکتر آرتور که چرا کتک زدش...دختره بهش گفت تو هم برو بمیر .. به برادر مرده آرتور تیکه انداخت...داداش ملودی بردار آرتور کشت...پس آرتور قطعا قلبش شکسته...چون از دختر که دوسش داشته این شنیده
پارت ۶۵
[ویو ملودی]
یهو لبش روی لبم نشوند و نقاط به نقاط دهانم لمس کرد.. عقب کشید و سرش نزدیک
موهام کرد بویید عقب کشید
آرتور: ولی لبای خوشگلت این نمی گن ... ملودی داری دیوونه می کنی
ملودی: داری به بهونه بوسیدنم چرت و پرت میگی
سرش از روی تأسف تکونی داد
آرتور: من بخوام ببوسمت یا لمست کنم به بهونه لازم ندارم..و اینکه داری به من دروغ...
می گی که خودم سیگار می کشم
ملودی: چرا خودت سیگار می کشی ؟
آرتور : اکثر اوقات... ولی تو حق نداری..تو حق نداری بوی خوبت با این کوفتی خراب کنی
فقط بهش نگاه کردم..چون روی جزیره آشپزخونه نشسته بودم راحت اندازش شده بودم..
آرتور: داری رو مخم می ری این آخرین باری هست که دارم بهت اخطار می دم
ملودی: اگه گوش ندم چی ؟
آرتور: این بدن خوشگلت بدون این تیکه پارچه های مزاحم... ملاقات می کنم..دلت که نمی
خواد زی//رم باشی ؟
ملودی: عوضی منحرف... برو اون طرف میرم اتاقم
آرتور: شیشه روی زمین ریخته پا برهنه ای ، کدوم جهنم..یک جورابی بپوش و اینکه کفش
بپوش مریض می شی...
کنار رفت و شروع کرد جمع کردن شیشه..لیوان دیگه ای برداشتم و آب ریختم و ازش خوردم
به لبه لیوان نگاه کردم که رد رژم روش مونده... لیوان دوباره کنار لبم بردم که خودمم بوی تند
سیگار حس کردم ... لیوان تو دستم گرفته بودم که نزدیکم شد و لیوان کنار گذاشت..و بلندم
کرد... به سمت طبقه بالا رفت... به سمت اتاق خودش رفت و روی تخت انداختم ...تو صورتم خم شد...لبم
بوسید...
آرتور: برو مسواک بزن همین الان زود ...
درباره کارکترها همه نظرشون بگن.....و راجب کاراکتر آرتور که چرا کتک زدش...دختره بهش گفت تو هم برو بمیر .. به برادر مرده آرتور تیکه انداخت...داداش ملودی بردار آرتور کشت...پس آرتور قطعا قلبش شکسته...چون از دختر که دوسش داشته این شنیده
۱۳.۵k
۲۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.