(پارت 38) .I wish I never saw it
خانم: تو دومین نفری هستی انقدر خشوحالی شوهرمم
مثل تو خشحال شد... خدا کوچولوی شمارم حفظ کنه
زن خون گرمی بود داشتیم حرف میزدیم صدام زدن رفتم تو
دکتر: سلام عزیزم
ت ا: سلام
دکتر: همراه نداری؟
ت ا: راستش شوهرم براش کار پیش اومد نتونست بیاد... چطور؟
دکتر: هیچی عزیزم... همینطوری گفتم... تا تو لباستو در بیاری رو تخت دراز بکشی من اومدم
رفتم سمت تخت لباسمو در اوردم دکتر اومد کنارم رو
صندلی نشست دستکش دستش کرد مایع سردی زد
باهاش ماساژ داد دستگاه رو گذاشت به مانیتور روبروش نگاه میکرد بعد ده دقیقه کارش تموم شد
دکتر: خوب... گلم تا شما لباستو بپوشی من بیرون منطزرم
با دستمال زیر دلمو پاک کردم لباسمو پوشیدم رفتم بیرون
دکتر: عزیزم... حال بچت خوبه فقط ویتامین A بدنت کمه برات دارو نوشتم... دوماه دیگه بیا برای جنسبت بچه
نخسه رو ازش گرفتم تشکر کردم رفتم بیرون خانمومی که فهمیدم اسمش جینا عه نبود حتمی
دکترش یکی دیگه بود رفتم بیرون سوار ماشین شدم نخسه رو دادم به بادیگارد فکر کنم جیمین برام بادیگارد شخصی گذاشته بود گفت هرچی لازم داشتم نبود بهش بگم بده ده دقیقه بادیگارد اومد رسیدیم خونه پیاده شدم رفتم تو لباسامو عوض کردم برگه سلامت بچه رو گذاشتم رو میز اومدم بیرون
سمت اتاق جمیمین رفتم اول در زدم چون جیمین خیلی عصبی میشه وقتی بدون در زدن برم تو وقتی دیدم جوابی نیامد درو باز کردم با اتاق خالی مواجه شدم پوفی کشیدم درو بستم خواستم برگردم با صدا جیغ بلندی کشیدم
لایکت کو
مثل تو خشحال شد... خدا کوچولوی شمارم حفظ کنه
زن خون گرمی بود داشتیم حرف میزدیم صدام زدن رفتم تو
دکتر: سلام عزیزم
ت ا: سلام
دکتر: همراه نداری؟
ت ا: راستش شوهرم براش کار پیش اومد نتونست بیاد... چطور؟
دکتر: هیچی عزیزم... همینطوری گفتم... تا تو لباستو در بیاری رو تخت دراز بکشی من اومدم
رفتم سمت تخت لباسمو در اوردم دکتر اومد کنارم رو
صندلی نشست دستکش دستش کرد مایع سردی زد
باهاش ماساژ داد دستگاه رو گذاشت به مانیتور روبروش نگاه میکرد بعد ده دقیقه کارش تموم شد
دکتر: خوب... گلم تا شما لباستو بپوشی من بیرون منطزرم
با دستمال زیر دلمو پاک کردم لباسمو پوشیدم رفتم بیرون
دکتر: عزیزم... حال بچت خوبه فقط ویتامین A بدنت کمه برات دارو نوشتم... دوماه دیگه بیا برای جنسبت بچه
نخسه رو ازش گرفتم تشکر کردم رفتم بیرون خانمومی که فهمیدم اسمش جینا عه نبود حتمی
دکترش یکی دیگه بود رفتم بیرون سوار ماشین شدم نخسه رو دادم به بادیگارد فکر کنم جیمین برام بادیگارد شخصی گذاشته بود گفت هرچی لازم داشتم نبود بهش بگم بده ده دقیقه بادیگارد اومد رسیدیم خونه پیاده شدم رفتم تو لباسامو عوض کردم برگه سلامت بچه رو گذاشتم رو میز اومدم بیرون
سمت اتاق جمیمین رفتم اول در زدم چون جیمین خیلی عصبی میشه وقتی بدون در زدن برم تو وقتی دیدم جوابی نیامد درو باز کردم با اتاق خالی مواجه شدم پوفی کشیدم درو بستم خواستم برگردم با صدا جیغ بلندی کشیدم
لایکت کو
۱۵۰.۵k
۳۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.