part24
کوک: اونروز لباست صورتی نبود؟
ا/ت: اره بود
کوک:کفشات هم پاشنه بلند صورتی بودن و یه کیف کوچیک هم باهات بود
ا/ت: اره
کوک: پسری هم که چتر بهت داد چتر ابی بود درسته
ا/ت:من اینو تاحالا برای کسی نگفتم تو از کجا میدونی؟ نکنه یکی از کسایی بوده که تو اون بار بودی
کوک: نه نبودم
ا/ت: پس از کجا میدونی؟
کوک: اون پسره من بودم
ا/ت: کدوم؟ همون عوضیه ولی اصلا شبیهت نیست
کوک: نه کسی که بهت چتر داد
ا/ت: چی؟ تو بودی دروغ نگو
کوک: نه راست میگم حتی رو چترم هم یه نوشته بود JK
ا/ت: واقعا؟
کوک: اره
ا/ت: من چترو هنوز دارم
کوک: واقعا؟
ا/ت: اره باورم نمیشه تو بودی وقعا خودتی؟
کوک: اره
ا/ت: وایی باورم نمیشه
کوک: منم همینطور دلت درد نمیکنه؟
ا/ت: نه خوبم یکم احساس خوبی دارم که هم فهمیدم تو بودی
یه لبخندی بهم زد با دستش اشکامو پاک کرد و بعد بغلم کرد و ازم جدا شد
کوک: به اونروز دیگه فکر نکن خوشحال باش که من اون شب بودم
ا/ت: نه بهش فکر نمیکنم فقط به وقتی که تورو دیدم فکر میکنم
کوک: شب بخیر
ا/ت: شب بخیر
فردا
از خواب بیدار شدم رفتم صورتمو شستم صدای درو شنیدم
ا/ت: جونگکوک
رفتم بیرون از اتاقم و رفتم تو اتاقش
ا/ت: کجایی؟
کوک: دارم دوش میگیرم
ا/ت: یکی داره در میزنه
کوک: برو درو باز کن
ا/ت: باشه
رفتم درو باز کردم
☆: سورپرایز
ا/ت: سورپرایز؟
☆: ببخشید اشتباه اومدم کره ای هستی؟
ا/ت: اره شماهم کره ای هستید؟
☆: اره
ا/ت: چقدر اشنا هستید
☆: من اومدم این هتل پسرمو ببینم نمیدونم گفتند که این طبقست
ا/ت: پسرتون؟
☆: اره تازه اومدید اینجا
ا/ت: اره
☆: خب ممنون من برم جونگکوک پیدا کنم یعنی پسرمو
ا/ت: صبر کنید دنبال جونگکوک میگردید؟
☆: بله پسرمه
ا/ت: بفرمایید داخل
☆: اینجاست
ا/ت: اره
الان یادم اومد تو فرودگاه دیدمش
رفتیم داخل
ا/ت: خیلی خوش اومدید
م.ک: جونگکوک کجاست؟
ا/ت: داره دوش میگیره الان میاد
م.ک:🙂بیا اینجا دخترم
ا/ت: بله
رفتم کنارش نشستم
م.ک: خیلی خوشگلی
ا/ت: ممنونم شما هم همینطور من یه لحظه شک کردم مامانشی فکر کردم خواهرشی
م.ک: وایی واقعا خوب موندم
ا/ت: خیلی واقعا خوشگل و خوش استایل هستید
م.ک: پسرم خیلی سلیقش خوبه
ا/ت: جونگکوک؟
م.ک: اره که تورو انتخاب کرده
ا/ت: منو؟
کوک: ا/ت کی بود؟
جونگکوک از اتاقش اومد بیرون
کوک: مامان
م.ک: پسرم
مامانشو بغل کرد
کوک: چرا اومدی؟
م.ک: نتونستم صبر کنم دلم برات تنگ شده بود
کوک: منم همینطور
م.ک: دخترم چرا گریه میکنی؟
ا/ت: چیزی نیست دلم برای مامانم تنگ شد
م.ک: عزیزم هرچی زودتر میری میبینیش
کوک: مامان
ا/ت: کاش میشد
کوک: مامان و بابای ا/ت فوت شدن
م.ک: وایی من خیلی متاسفم حالا حرف اینارو نزنید ناراحت میشم داشتم میگفتم جونگکوک خیلی دوست دختر خوبی انتخاب کردی
کوک: دوست دختر؟
م.ک: اره ا/ت
#فیک
ا/ت: اره بود
کوک:کفشات هم پاشنه بلند صورتی بودن و یه کیف کوچیک هم باهات بود
ا/ت: اره
کوک: پسری هم که چتر بهت داد چتر ابی بود درسته
ا/ت:من اینو تاحالا برای کسی نگفتم تو از کجا میدونی؟ نکنه یکی از کسایی بوده که تو اون بار بودی
کوک: نه نبودم
ا/ت: پس از کجا میدونی؟
کوک: اون پسره من بودم
ا/ت: کدوم؟ همون عوضیه ولی اصلا شبیهت نیست
کوک: نه کسی که بهت چتر داد
ا/ت: چی؟ تو بودی دروغ نگو
کوک: نه راست میگم حتی رو چترم هم یه نوشته بود JK
ا/ت: واقعا؟
کوک: اره
ا/ت: من چترو هنوز دارم
کوک: واقعا؟
ا/ت: اره باورم نمیشه تو بودی وقعا خودتی؟
کوک: اره
ا/ت: وایی باورم نمیشه
کوک: منم همینطور دلت درد نمیکنه؟
ا/ت: نه خوبم یکم احساس خوبی دارم که هم فهمیدم تو بودی
یه لبخندی بهم زد با دستش اشکامو پاک کرد و بعد بغلم کرد و ازم جدا شد
کوک: به اونروز دیگه فکر نکن خوشحال باش که من اون شب بودم
ا/ت: نه بهش فکر نمیکنم فقط به وقتی که تورو دیدم فکر میکنم
کوک: شب بخیر
ا/ت: شب بخیر
فردا
از خواب بیدار شدم رفتم صورتمو شستم صدای درو شنیدم
ا/ت: جونگکوک
رفتم بیرون از اتاقم و رفتم تو اتاقش
ا/ت: کجایی؟
کوک: دارم دوش میگیرم
ا/ت: یکی داره در میزنه
کوک: برو درو باز کن
ا/ت: باشه
رفتم درو باز کردم
☆: سورپرایز
ا/ت: سورپرایز؟
☆: ببخشید اشتباه اومدم کره ای هستی؟
ا/ت: اره شماهم کره ای هستید؟
☆: اره
ا/ت: چقدر اشنا هستید
☆: من اومدم این هتل پسرمو ببینم نمیدونم گفتند که این طبقست
ا/ت: پسرتون؟
☆: اره تازه اومدید اینجا
ا/ت: اره
☆: خب ممنون من برم جونگکوک پیدا کنم یعنی پسرمو
ا/ت: صبر کنید دنبال جونگکوک میگردید؟
☆: بله پسرمه
ا/ت: بفرمایید داخل
☆: اینجاست
ا/ت: اره
الان یادم اومد تو فرودگاه دیدمش
رفتیم داخل
ا/ت: خیلی خوش اومدید
م.ک: جونگکوک کجاست؟
ا/ت: داره دوش میگیره الان میاد
م.ک:🙂بیا اینجا دخترم
ا/ت: بله
رفتم کنارش نشستم
م.ک: خیلی خوشگلی
ا/ت: ممنونم شما هم همینطور من یه لحظه شک کردم مامانشی فکر کردم خواهرشی
م.ک: وایی واقعا خوب موندم
ا/ت: خیلی واقعا خوشگل و خوش استایل هستید
م.ک: پسرم خیلی سلیقش خوبه
ا/ت: جونگکوک؟
م.ک: اره که تورو انتخاب کرده
ا/ت: منو؟
کوک: ا/ت کی بود؟
جونگکوک از اتاقش اومد بیرون
کوک: مامان
م.ک: پسرم
مامانشو بغل کرد
کوک: چرا اومدی؟
م.ک: نتونستم صبر کنم دلم برات تنگ شده بود
کوک: منم همینطور
م.ک: دخترم چرا گریه میکنی؟
ا/ت: چیزی نیست دلم برای مامانم تنگ شد
م.ک: عزیزم هرچی زودتر میری میبینیش
کوک: مامان
ا/ت: کاش میشد
کوک: مامان و بابای ا/ت فوت شدن
م.ک: وایی من خیلی متاسفم حالا حرف اینارو نزنید ناراحت میشم داشتم میگفتم جونگکوک خیلی دوست دختر خوبی انتخاب کردی
کوک: دوست دختر؟
م.ک: اره ا/ت
#فیک
۱۹.۶k
۳۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.