فیک من یک خون آشام هستم ؟! پارت ١٠ قسمت اول
از زبان هانا
بچه های کلاس با تعجب به همدیگه نگاه می کردند که سوزی گفت
سوزی : آنقدر چرت و پرت نگو اون دوتا هیچ وقت باهم دعوا نمی کنند
دختره درحالی که نفس نفس میزد گفت
دختره : راست میگم توی راهرو دارن باهم دعوا میکنند اونم خیلی بد
سوزی : چی گفتی ؟!
سریع سوزی و دوستاش از کلاس خارج شدند و پشت سر اونها بقیه بچه ها هم سریع از کلاس خارج شدند فقط من و جیا موندیم به هم خیره شدیم و سریع بلند شدیم و رفتیم دنبالشون توی راهرو صدای دعوا می اومد و بچه ها دور چیزی جمع شده بودند و ما نمی تونستیم چیزی ببینیم که من و جیا سرمون رو از لایه بچه ها رد کردیم و سعی کردیم چیزی ببینیم باورم نمیشد این تهیونگ و جونگ کوک بودند که داشتن باهم دعوا می کردند ولی برای چی ؟! سریع جیمین اومد و بلند داد زد
جیمین : دارید چیکار می کنید ؟!
با صدای جیمین همه ترسیدند و تهیونگ و کوک هم دست از دعوا کشیدند که جیمین هردوشون رو کشوند و از اونجا دور کرد بعد از رفتن پسرا بچه ها هم کم کم رفتند سر کلاس هاشون که سوزی آروم گفت
سوزی : اونا هیچ وقت سر هم داد نمیزدند چه برسه بخواند دعوا کنند ! یعنی سر چی دعواشون شده ؟!
منم ذهنم درگیر همین سوال بود
…..
با جیمین پشت در دفتر مدیر منتظر بودیم که در باز شد و پدر بزرگ و کوک و ته از اتاق اومدند بیرون و تا خونه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد که به محض ورودمون به خونه جیمین کوک و ته رو دنبال خودش کشید و برد با تعجب به رفتنشون نگاه کردم
پایان دید هانا
مدتی بود که پسرا روی مبل های تکنفره اتاق بازی روبروی هم نشسته بودند ولی کسی حاضر به حرف زدن نبود که جیمین این سکوت رو شکست و گفت
جیمین : نمی خواید بگید ؟
جونگ کوک : چی رو ؟!
جیمین : اینکه چرا امروز با هم دعوا کردید اونم جلوی همه ی بچه ها ؟!
تهیونگ : چیز خاصی نبود
جیمین : یعنی چی چیز خاصی نبود شما هیچ وقت…
تهیونگ : یک موضوع بین خودمون هست…نگران نباش به زودی حل میشه
تهیونگ و جونگ کوک جلوی چشم های جیمین به هم با عصبانیت نگاه کردند کوک بلند شد که بره که جیمین بلند پرسید
جیمین : کجا میری ؟
جونگ کوک : میرم بیرون مشکلیه ؟
و بدون حرف دیگه ای از اتاق خارج شد پشت بندش تهیونگ هم بلند شد و رو به جیمین گفت
تهیونگ : منم باید برم کار دارم باید وسایلم رو برای فردا آماده کنم
و اونم بدون هیچ حرف دیگه از اتاق خارج شد و فقط جیمین موند
شرایط پارت ١١ :
٣٠ لایک
٣٠ کامنت
بچه های کلاس با تعجب به همدیگه نگاه می کردند که سوزی گفت
سوزی : آنقدر چرت و پرت نگو اون دوتا هیچ وقت باهم دعوا نمی کنند
دختره درحالی که نفس نفس میزد گفت
دختره : راست میگم توی راهرو دارن باهم دعوا میکنند اونم خیلی بد
سوزی : چی گفتی ؟!
سریع سوزی و دوستاش از کلاس خارج شدند و پشت سر اونها بقیه بچه ها هم سریع از کلاس خارج شدند فقط من و جیا موندیم به هم خیره شدیم و سریع بلند شدیم و رفتیم دنبالشون توی راهرو صدای دعوا می اومد و بچه ها دور چیزی جمع شده بودند و ما نمی تونستیم چیزی ببینیم که من و جیا سرمون رو از لایه بچه ها رد کردیم و سعی کردیم چیزی ببینیم باورم نمیشد این تهیونگ و جونگ کوک بودند که داشتن باهم دعوا می کردند ولی برای چی ؟! سریع جیمین اومد و بلند داد زد
جیمین : دارید چیکار می کنید ؟!
با صدای جیمین همه ترسیدند و تهیونگ و کوک هم دست از دعوا کشیدند که جیمین هردوشون رو کشوند و از اونجا دور کرد بعد از رفتن پسرا بچه ها هم کم کم رفتند سر کلاس هاشون که سوزی آروم گفت
سوزی : اونا هیچ وقت سر هم داد نمیزدند چه برسه بخواند دعوا کنند ! یعنی سر چی دعواشون شده ؟!
منم ذهنم درگیر همین سوال بود
…..
با جیمین پشت در دفتر مدیر منتظر بودیم که در باز شد و پدر بزرگ و کوک و ته از اتاق اومدند بیرون و تا خونه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد که به محض ورودمون به خونه جیمین کوک و ته رو دنبال خودش کشید و برد با تعجب به رفتنشون نگاه کردم
پایان دید هانا
مدتی بود که پسرا روی مبل های تکنفره اتاق بازی روبروی هم نشسته بودند ولی کسی حاضر به حرف زدن نبود که جیمین این سکوت رو شکست و گفت
جیمین : نمی خواید بگید ؟
جونگ کوک : چی رو ؟!
جیمین : اینکه چرا امروز با هم دعوا کردید اونم جلوی همه ی بچه ها ؟!
تهیونگ : چیز خاصی نبود
جیمین : یعنی چی چیز خاصی نبود شما هیچ وقت…
تهیونگ : یک موضوع بین خودمون هست…نگران نباش به زودی حل میشه
تهیونگ و جونگ کوک جلوی چشم های جیمین به هم با عصبانیت نگاه کردند کوک بلند شد که بره که جیمین بلند پرسید
جیمین : کجا میری ؟
جونگ کوک : میرم بیرون مشکلیه ؟
و بدون حرف دیگه ای از اتاق خارج شد پشت بندش تهیونگ هم بلند شد و رو به جیمین گفت
تهیونگ : منم باید برم کار دارم باید وسایلم رو برای فردا آماده کنم
و اونم بدون هیچ حرف دیگه از اتاق خارج شد و فقط جیمین موند
شرایط پارت ١١ :
٣٠ لایک
٣٠ کامنت
۵۵.۵k
۰۴ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.