ازدواج اجباری پارت 5
ازدواج اجباری پارت 5
م.ا: ولی کوک شاید دخترا بخوان برن بالا را ببینم
کوک: نه نمیشه
میا :خاله ون اینجا کار میکنم قبلاً اینجا و دیدم جسی و لیا که نه دوست ات هستن و نه فامیلی باهاش هستن
م.ا:پس یعنی ات فقط با تو دوسته
میا:بله خال...
ا/ت: من با جسی و لیا دوست بودم ولی روزی که اقا... کوک اومده بود برسی کالج لیا و جسی عاشقش شده بودن و........(در حال تعریف)
کوک: (پوزخندی زد و یک پیام برای ا/ت فرستاد)
م.ج:دختره هرزه دختر من عاشق اقای جئون نمیشه
داشت میگفت که کوک زد تو گوشش
کوک:به ا/ت چی گفتی
م.ج: به تو چه
کوک:کاری نکن که اون روی من رو ببینی
ا/ت: کوک اروم باش
هرکاری کردم کوک اروم نشد میدونستم همه چی سر من خالی میشه پس گوشی کوک رو برداشتم و زنگ زدم 6تا رفیقاش ولی یکی به نام تهیونگ برداشت وقتی صداشو شنیدم اشک تو چشام جمع شد
تهیونگ داداشم بود ولی از احساسات دست کشیدم
تهیونگ: چیزی شده کوک
ات:دادش منم ات
تهیونگ:ات تو گوشی کوک دستت چیکار میکنم
ات:فقط اینو بدون که کوک قاطی کرده و داره با مامان دوست من دعوا میکنه سریع بیاین
ته: باشه
(زمانی که تهیونگ اومد )
کوک را از همه دور کرد و همه هم رفتن به میا گفتم برای کوک اب بیاره
ته:کوک اروم باش
کوک: کی به شما زنگ زده
همه :ات
کوک:کی گوشی منو برداشت
همه نگاهی به ات میکنن
ات:یکی یکی جواب میدم اول اینکه گفتی گوشی کوک دست من چیکار میکنه بخاطر این هست که منو کوک به خواسته بابا و بابای کوک باهم ازدواج کردیم
همه: هاننننننننننن
ته: الان بهترین رفیقم شده شوهر خواهرم
ات: اره
خب اینکه گوشی کوک دست من چیکار میکرد برای این بود که کوک عصبانی بود منم گوشیشو قاپیدم و شماره تو که سیو بود رو مخ رو دیدم وزنگ زدم
ته ; رومخ.رومخ عمته
همه:(زدن زیر خنده)
بیایم بریم ته توهم میای
ته: باشه
کوک ; ممنون
ات:برای چی
کوک: برای کمکی که بهم کردی حالا هم برو لباستو عوض کن کارت دارم
ات:باشه
(ات به اتاق کوک رفت)
(ویو ا/ت)
همه جا تاریک بود که یهو یکی منو گرفت و کبوند به دیوار
ات: اخ دردم اومد
کوک: نازک نارنجی
ات:کوک ت.....
هنوز داشتم حرف میزدم که کوک منو بوسید و منم همراهیش کرده
(صبح)
اجوما: دخترم ات از خواب بیدار شو امروز جمعه هست تو باید به کارات برسی فردا امتحان داری
ات; باشه اجوما(خماری)
,کوک: اجوما چرا به ات میگی دخترم مگه نگفتم بگین خانم اقا
ات: اروم من خودم بهش گفتم اینطوری صدام کنه
کوک: ولی ات
درین درین درین (گوشی کوک داره زنگ میخوره
کوک: الو.....
شرط5لایک 10فالور
م.ا: ولی کوک شاید دخترا بخوان برن بالا را ببینم
کوک: نه نمیشه
میا :خاله ون اینجا کار میکنم قبلاً اینجا و دیدم جسی و لیا که نه دوست ات هستن و نه فامیلی باهاش هستن
م.ا:پس یعنی ات فقط با تو دوسته
میا:بله خال...
ا/ت: من با جسی و لیا دوست بودم ولی روزی که اقا... کوک اومده بود برسی کالج لیا و جسی عاشقش شده بودن و........(در حال تعریف)
کوک: (پوزخندی زد و یک پیام برای ا/ت فرستاد)
م.ج:دختره هرزه دختر من عاشق اقای جئون نمیشه
داشت میگفت که کوک زد تو گوشش
کوک:به ا/ت چی گفتی
م.ج: به تو چه
کوک:کاری نکن که اون روی من رو ببینی
ا/ت: کوک اروم باش
هرکاری کردم کوک اروم نشد میدونستم همه چی سر من خالی میشه پس گوشی کوک رو برداشتم و زنگ زدم 6تا رفیقاش ولی یکی به نام تهیونگ برداشت وقتی صداشو شنیدم اشک تو چشام جمع شد
تهیونگ داداشم بود ولی از احساسات دست کشیدم
تهیونگ: چیزی شده کوک
ات:دادش منم ات
تهیونگ:ات تو گوشی کوک دستت چیکار میکنم
ات:فقط اینو بدون که کوک قاطی کرده و داره با مامان دوست من دعوا میکنه سریع بیاین
ته: باشه
(زمانی که تهیونگ اومد )
کوک را از همه دور کرد و همه هم رفتن به میا گفتم برای کوک اب بیاره
ته:کوک اروم باش
کوک: کی به شما زنگ زده
همه :ات
کوک:کی گوشی منو برداشت
همه نگاهی به ات میکنن
ات:یکی یکی جواب میدم اول اینکه گفتی گوشی کوک دست من چیکار میکنه بخاطر این هست که منو کوک به خواسته بابا و بابای کوک باهم ازدواج کردیم
همه: هاننننننننننن
ته: الان بهترین رفیقم شده شوهر خواهرم
ات: اره
خب اینکه گوشی کوک دست من چیکار میکرد برای این بود که کوک عصبانی بود منم گوشیشو قاپیدم و شماره تو که سیو بود رو مخ رو دیدم وزنگ زدم
ته ; رومخ.رومخ عمته
همه:(زدن زیر خنده)
بیایم بریم ته توهم میای
ته: باشه
کوک ; ممنون
ات:برای چی
کوک: برای کمکی که بهم کردی حالا هم برو لباستو عوض کن کارت دارم
ات:باشه
(ات به اتاق کوک رفت)
(ویو ا/ت)
همه جا تاریک بود که یهو یکی منو گرفت و کبوند به دیوار
ات: اخ دردم اومد
کوک: نازک نارنجی
ات:کوک ت.....
هنوز داشتم حرف میزدم که کوک منو بوسید و منم همراهیش کرده
(صبح)
اجوما: دخترم ات از خواب بیدار شو امروز جمعه هست تو باید به کارات برسی فردا امتحان داری
ات; باشه اجوما(خماری)
,کوک: اجوما چرا به ات میگی دخترم مگه نگفتم بگین خانم اقا
ات: اروم من خودم بهش گفتم اینطوری صدام کنه
کوک: ولی ات
درین درین درین (گوشی کوک داره زنگ میخوره
کوک: الو.....
شرط5لایک 10فالور
۴.۶k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.