نگاهش به زمین سرد بود
نگاهش به زمین سرد بود
خود را به نادانی زد
و همچنان میزند
که میدانست دردش را ؟
«دوسم داره !
خودش بهم گفت... بیشتر از هر کسی دوستم داره
اون برمیگرده
فقط باید منتظر بمونم....»
از کدام بازگشت میگفت؟
نیامد آن قرص قمرش
نیامد !
«از کجا میدونی دوست داره ؟»
«....نمیدونم »
«اونم تو رو میخواست؟»
به اندازه ی یک قرن ساکت ماند...
«هیچوقت مطمئن نشدم !»
خود را به نادانی زد
و همچنان میزند
که میدانست دردش را ؟
«دوسم داره !
خودش بهم گفت... بیشتر از هر کسی دوستم داره
اون برمیگرده
فقط باید منتظر بمونم....»
از کدام بازگشت میگفت؟
نیامد آن قرص قمرش
نیامد !
«از کجا میدونی دوست داره ؟»
«....نمیدونم »
«اونم تو رو میخواست؟»
به اندازه ی یک قرن ساکت ماند...
«هیچوقت مطمئن نشدم !»
۲.۲k
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.