حمیدرضا شکارسری
استاد "حمیدرضا شکارسری"، شاعر، پژوهشگر، نویسنده و منتقد ادبی ایرانی، زادهی ۲۷ خرداد ۱۳۴۵ خورشیدی، در تهران از والدینی شمالی است.
◇ نمونهی شعر:
(۱)
اعتراف میکنم
دیشب چند خانه را خالی کردهام
اعتراف میکنم
همین امروز یک بنز آخرین مدل را به سرقت بردهام
اعتراف میکنم
جیبهای امروز مترو را من زدهام
اما آقای قاضی!
به خدا قسم این جنگل، این رود، این نسیم
به خدا این بهار کار من نیست!
(۲)
از اوج سقوط میکنم بعد از تو
دل را برهوت میکنم بعد از تو
در آینه خیره میشوم بیتصویر
تمرین سکوت میکنم بعد از تو
یکسال دگر گذشت و ما پیر شدیم
نزدیک شدن به مرگ تبریکش چیست؟
(۳)
بنبستها خوبند
وقتی که دیگر ناامید ناامید
بر آخرین دیوار
سر میگذاری اشک میریزی
وَ آن پلاک گم شده در کوچهای دیگر در این شهر دراندردشت
آرام خوابیدهست بر دیوار
(۴)
پیراهنت دور است از تو
دور است حتی پوستت از تو
من باید از پیراهنت نزدیکتر باشم به تو
نزدیکتر از پوستت حتی
من باید از تو به خودت نزدیکتر باشم
باید خودت باشم...
(۵)
ابر ملخ رسید و گذشت
دهقان
بر شانهی نحیف مترسک
چون ابر سرگذاشت و
یک ریز گریه کرد.
(۶)
تهچین مرغ زعفرانی بیحضور مرغ
درمان درد معده با آروغ
بارسا - رئال، آه ال کلاسیکو!
لبخندهای زرد رنگ افخمی در سینمای هفت
چُسنالههای افتخاری روی موج سرزمین هرز شعر
سمت خدا با شصت کیلو ریش و عمامه
یک بار دیگر ناخدا خورشید، گاندو، زیرخاکی
جومونگ، تهران بیست، ببست و سی
اخبار خوشبختی ما، بدبختی دنیا
اخبار خوشبختی ما، بدبختی دنیا
اخبار خوشبختی ما، بدبختی دنیا...
این ناترازی پس چه شد؟
این قطع برق لعنتی پس کو؟
(۷)
پلک میزنم به ناچار
و لحظهای تو را نمیبینم
پلک میزنم
و لحظهای دیگر
پلک میزنم
و باز هم لحظهای دیگر
لعنت به پلکهای من
که حتی کنار تو
مشغول از دست دادن توام!
(۸)
تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی
تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی
تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی
تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی - ...
چقدر باید جریمه بنویسم؟
نبودن تو که تقصیر من نیست.
(۹)
وقتی برف
سنگین باشد
نقاشی چه ساده است.
(۱۰)
دیدم یک ناشناس در آیینه
یک آدم بیحواس در آیینه
میرفتم و در پشت سرم جا میماند
یک مرد به التماس در آیینه.
(۱۱)
و در انتها
دستهای درخت از میوه تهی بود
سایه تعارف کرد.
(۱۲)
چند روز بیشتر نمانده است
برفها
آب میشوند و چند روز بعد
روی شاخهها جوانه میزنند
برگ میشوند
من ولی
برف نیستم
نه آب میشوم نه برگ
آدم آهنی فقط
زنگ میزند
باز هم
مثل هر سال
حیف و میل میشوم.
◇ نمونهی شعر:
(۱)
اعتراف میکنم
دیشب چند خانه را خالی کردهام
اعتراف میکنم
همین امروز یک بنز آخرین مدل را به سرقت بردهام
اعتراف میکنم
جیبهای امروز مترو را من زدهام
اما آقای قاضی!
به خدا قسم این جنگل، این رود، این نسیم
به خدا این بهار کار من نیست!
(۲)
از اوج سقوط میکنم بعد از تو
دل را برهوت میکنم بعد از تو
در آینه خیره میشوم بیتصویر
تمرین سکوت میکنم بعد از تو
یکسال دگر گذشت و ما پیر شدیم
نزدیک شدن به مرگ تبریکش چیست؟
(۳)
بنبستها خوبند
وقتی که دیگر ناامید ناامید
بر آخرین دیوار
سر میگذاری اشک میریزی
وَ آن پلاک گم شده در کوچهای دیگر در این شهر دراندردشت
آرام خوابیدهست بر دیوار
(۴)
پیراهنت دور است از تو
دور است حتی پوستت از تو
من باید از پیراهنت نزدیکتر باشم به تو
نزدیکتر از پوستت حتی
من باید از تو به خودت نزدیکتر باشم
باید خودت باشم...
(۵)
ابر ملخ رسید و گذشت
دهقان
بر شانهی نحیف مترسک
چون ابر سرگذاشت و
یک ریز گریه کرد.
(۶)
تهچین مرغ زعفرانی بیحضور مرغ
درمان درد معده با آروغ
بارسا - رئال، آه ال کلاسیکو!
لبخندهای زرد رنگ افخمی در سینمای هفت
چُسنالههای افتخاری روی موج سرزمین هرز شعر
سمت خدا با شصت کیلو ریش و عمامه
یک بار دیگر ناخدا خورشید، گاندو، زیرخاکی
جومونگ، تهران بیست، ببست و سی
اخبار خوشبختی ما، بدبختی دنیا
اخبار خوشبختی ما، بدبختی دنیا
اخبار خوشبختی ما، بدبختی دنیا...
این ناترازی پس چه شد؟
این قطع برق لعنتی پس کو؟
(۷)
پلک میزنم به ناچار
و لحظهای تو را نمیبینم
پلک میزنم
و لحظهای دیگر
پلک میزنم
و باز هم لحظهای دیگر
لعنت به پلکهای من
که حتی کنار تو
مشغول از دست دادن توام!
(۸)
تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی
تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی
تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی
تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی - تو نیستی - ...
چقدر باید جریمه بنویسم؟
نبودن تو که تقصیر من نیست.
(۹)
وقتی برف
سنگین باشد
نقاشی چه ساده است.
(۱۰)
دیدم یک ناشناس در آیینه
یک آدم بیحواس در آیینه
میرفتم و در پشت سرم جا میماند
یک مرد به التماس در آیینه.
(۱۱)
و در انتها
دستهای درخت از میوه تهی بود
سایه تعارف کرد.
(۱۲)
چند روز بیشتر نمانده است
برفها
آب میشوند و چند روز بعد
روی شاخهها جوانه میزنند
برگ میشوند
من ولی
برف نیستم
نه آب میشوم نه برگ
آدم آهنی فقط
زنگ میزند
باز هم
مثل هر سال
حیف و میل میشوم.
- ۱.۳k
- ۱۸ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط