پارت ۱ توکیو مانجی
یوکی ( یعنی اسم شما ) آماده شدم که برم مدرسه و بعد آمده شدن به باجی زنگ زدم تا بیاد دنبالم امروز انتقالی میگیره از سئول تا بیاد
یوکی: امروز رسیدی دیگه
باجی: آره
یوکی می تونی بیای دنبالم چیفویو رفته بدون من ( 🤣)
باجی : آره ولی لوکیشن بده یادم نمیاد خودتونو
یوکی: اوک
از زبان راوی
باجی خونه ی یوکی رو پیدا نکرد و آخر هرکی. راه خودش را رفت
چند ساعت بعد تو مدرسه .
بچه ها می دونم کم بود ولی بقیشو چند دقیقه دیگر می زارم
ببخشید 🪼
یوکی: امروز رسیدی دیگه
باجی: آره
یوکی می تونی بیای دنبالم چیفویو رفته بدون من ( 🤣)
باجی : آره ولی لوکیشن بده یادم نمیاد خودتونو
یوکی: اوک
از زبان راوی
باجی خونه ی یوکی رو پیدا نکرد و آخر هرکی. راه خودش را رفت
چند ساعت بعد تو مدرسه .
بچه ها می دونم کم بود ولی بقیشو چند دقیقه دیگر می زارم
ببخشید 🪼
۱۷۱
۲۳ آذر ۱۴۰۳