چند پارتی جیمی p3
دِ جون بکن
+..فسم با..بالا نمی...یاد
پوزخند زد
- چطور هر وقت نوبت منه نفست میگیره اما وقتی پیش اون اشغالی اینطوری نیستی؟ منو خر فرض نکن
دستاشو روی گردنم گذاشت و فشار داد دستام بیحس شده بودن و از روی کمر جیمین افتادن سعی میکردم که دستاشو از روی گردنم بردارم اما نمیشد بعد یه مدت همون نفس هایی هم که از دهنم میکشیدم قط شد و بیهوش شدم اخرین چیزی که یادمه اینه که جیمین ت//وم خال///ی کرد و از پش//ت دوباره و//ار//دم کرد...
ویو جیمین
یه مدت که تو//ش میبودم هیچ صدایی ازش نمیومد و چشاش بسته بود حتی ار///ضا هم نمی شد ازت کشیدم بیرون و سمت خودم برش گردوندم سیلی های ارومی هم به صورتش میزدم
- ا.ت ا.تتتتتت
بیهوش شده بود لعنتی سریع لباس پوشیدم و یه چیزی هم تن ا.ت کردمو بردمش سمت نزدیک ترین بیمارستان
- کمک
^ بزاریدش روی تخت
دکتر اومد و نبضشو گرفت و یه سری کاره دیگه ای کرد
~ همین الان ببریدش اتاق عمل بچه ی توی شکمش مرده
ی یعنی چی؟ ا.ت حام///له بوده؟ رفتم سمت دکترو یقشو گرفتم
- از چی حرف میزنی؟
~ اول باید عمل شن وگرنه ممکنه از دستشون بدیم
- پس منتظر چی هستی؟ جون بکن
( حین عمل )
به گوشیم نگاه کردم یونا بود
- چی میگی؟
* ا.تو چیکار کردی؟
- الان بیمارستانیم
* مگه چه گو//هی خوردی؟
- یونا...ا.ت حامله بوده؟
* اول ادرس بیمارستانو بده
- **
.......
+..فسم با..بالا نمی...یاد
پوزخند زد
- چطور هر وقت نوبت منه نفست میگیره اما وقتی پیش اون اشغالی اینطوری نیستی؟ منو خر فرض نکن
دستاشو روی گردنم گذاشت و فشار داد دستام بیحس شده بودن و از روی کمر جیمین افتادن سعی میکردم که دستاشو از روی گردنم بردارم اما نمیشد بعد یه مدت همون نفس هایی هم که از دهنم میکشیدم قط شد و بیهوش شدم اخرین چیزی که یادمه اینه که جیمین ت//وم خال///ی کرد و از پش//ت دوباره و//ار//دم کرد...
ویو جیمین
یه مدت که تو//ش میبودم هیچ صدایی ازش نمیومد و چشاش بسته بود حتی ار///ضا هم نمی شد ازت کشیدم بیرون و سمت خودم برش گردوندم سیلی های ارومی هم به صورتش میزدم
- ا.ت ا.تتتتتت
بیهوش شده بود لعنتی سریع لباس پوشیدم و یه چیزی هم تن ا.ت کردمو بردمش سمت نزدیک ترین بیمارستان
- کمک
^ بزاریدش روی تخت
دکتر اومد و نبضشو گرفت و یه سری کاره دیگه ای کرد
~ همین الان ببریدش اتاق عمل بچه ی توی شکمش مرده
ی یعنی چی؟ ا.ت حام///له بوده؟ رفتم سمت دکترو یقشو گرفتم
- از چی حرف میزنی؟
~ اول باید عمل شن وگرنه ممکنه از دستشون بدیم
- پس منتظر چی هستی؟ جون بکن
( حین عمل )
به گوشیم نگاه کردم یونا بود
- چی میگی؟
* ا.تو چیکار کردی؟
- الان بیمارستانیم
* مگه چه گو//هی خوردی؟
- یونا...ا.ت حامله بوده؟
* اول ادرس بیمارستانو بده
- **
.......
۶.۹k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.