black flower(p,313)

black flower(p,313)


...آلفا ترجیح میداد اسمش رو صدا بزنه.

تهیونگ:جونگ کوک... چیزی نمیخوام فقط کجا رفتی؟

قبل از اینکه جونگ کوک جوابش رو بده یه صدای خنده از اون طرف خط اعصابش رو خط انداخت.

تهیونگ: کجایی؟ این صدای کی بود؟

جونگکوک: هیچول هیونگ که قبلا تو فروشگاه ملاقات کردی.

جونگ کوک گفت‌ و پک عمیقی به سیگارش زد .
و چشمای تهیونگ ریز شد و دلیلی که به خاطرش با پسر بزرگتر تماس گرفته بود رو به فراموشی سپرد.

تهیونگ: هیچول هیونگ...🧠
پس درست حدس زده بود.🧠

تهیونگ: نگفتی کجایید؟

ابروهاش رو در هم کشید و منتظر جواب شد.

تهیونگ اصلا احساس خوبی به اون امگا نداشت.

جونگکوک: تو یکی از این دکه های خیابونی داریم سوجو میخوریم سوال دیگه ای نداری تهیونگ؟ میخوام قطع کنم.

تهیونگ: اوه سوجو.... حال هیونگ پیرت خوبه؟

جونگکوک: حالش خوبه ،چطور ...؟

جونگ کوک پرسید و تهیونگ با حرص لبخند زد.

تهیونگپ: چیز خاصی نیست فقط امگاهای مسن باید بیشتر حواسشون به خودشون باشه و تو مصرف الکل زیاده روی نکنن بالاخره ارگان های داخلی بدنشون هم پیر و فرسوده شدن.

تهیونگ با حسادتی که نمی دونست از کجا ناشی میشه گفت و دندوناش رو روی هم فشار داد.

جونگکوک: امگای پیر؟ هیچول هیونگ فقط چند سال از من بزرگتره.(لبخند و اروم)

جونگ کوک گفت و تهیونگ رو عصبانیتر کرد.

تهیونگ: اوه... حالا از هیونگ پیرت طرفداری هم میکنی؟!

تهیونگ با ناباوری گفت و با دندون به جون لب پایینیش افتاد.
دیدگاه ها (۱)

black flower(p,314)

black flower(p,315)

black flower(p,312)

black flower(p,311)

black flower(p,257)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط