'شکلات تلخ'

'شکلات تلخ'

ᵖᵃʳᵗ'₄

لباسمو برداشتم (اسلاید دو) میکاپ کردمو موهامو حالت دادم و رفتم شرکت

-واقعا لازمه من منشی داشته باشم

*رییس اومدن

+سلام

رفتم داخل سلام کردم یه پسر هیکلی اونجا بود به نظر سرد میومد

-خب من زیاد دوست ندارم وقتم تلف شه کار من راز زندگیمه پس هرچی از اینجا شنیدی نباید بری اونور بگی فهمیدی؟(کمی بلند)

پسرک دستاشو روی میز گذاشت نزدیک دخترک شد ترس رو توی چشاش دید

+عاممم...بله..بله

-خوبه پس

+گرخیدم (زیر لب)

-از فردا میتونی بیای سر کار

+چشم..چشم

پسرک که شنیده بود دخترک زیر لب چی گفت خندش گرف و وقتی زیر چشمی نگاش کرد دید درست نمیتونه را بره

+
اونطوری که اومد جلو و داد زد ترسیدم و درست نمیتونستم راه برم امشبم اقای کیم بیاد
(موچیا تو پارت یک اقای جئون که گفتم اشتباه تایپی شد اون اقای کیمه)

/ات بیا پایین اقای کیم اومده

...........

حمایت؟

#فیک

#وانشات