«عشق نافرجام من»
«پارت ۱۵»
جیسو:یونا بیا بریم.
آروم باششششش.
یونا:عزیزم یه لحظه صبر کن
تهیونگ:جیسو جام بزار فک کنه ببینه چی باید بگه.
یونا:خفه شو(با لبخند)
جیسو:جیمین، تهیونگ رو زود از اینجا ببر
جیمین:چطوری
جیسو:دوست توعه من از کجا بدونم فقط ببرش بخدا یه چند لحظه بعد تو و اونو باهم تکه تکه میکنه.
جیمین:باشه باشه
تهیونگ بیا بریم
تهیونگ :صبر کن میخوام حرف یونا رو بشنوم.
یونا:من حرفی ندارم شاید حق با تو باشه!!
+:جیسو داشت از تعجب شاخ در می آورد تو این سالها این غیر ممکن ترین حرفی بود که یونا میتونست بزنه اصلا امکان نداشت.
جیمین هم تعجب کرده بود چون ماجرای روز اول تهیونگ و یونا رو میدونست.
تهیونگ هم که داشت فک میکرد چرا این اتفاق افتاده واقعا به چه دلیل.
واقعا چرا یونا این حرف رو گفت؟؟؟؟؟
حتی
جیسو:یونا بیا بریم.
آروم باششششش.
یونا:عزیزم یه لحظه صبر کن
تهیونگ:جیسو جام بزار فک کنه ببینه چی باید بگه.
یونا:خفه شو(با لبخند)
جیسو:جیمین، تهیونگ رو زود از اینجا ببر
جیمین:چطوری
جیسو:دوست توعه من از کجا بدونم فقط ببرش بخدا یه چند لحظه بعد تو و اونو باهم تکه تکه میکنه.
جیمین:باشه باشه
تهیونگ بیا بریم
تهیونگ :صبر کن میخوام حرف یونا رو بشنوم.
یونا:من حرفی ندارم شاید حق با تو باشه!!
+:جیسو داشت از تعجب شاخ در می آورد تو این سالها این غیر ممکن ترین حرفی بود که یونا میتونست بزنه اصلا امکان نداشت.
جیمین هم تعجب کرده بود چون ماجرای روز اول تهیونگ و یونا رو میدونست.
تهیونگ هم که داشت فک میکرد چرا این اتفاق افتاده واقعا به چه دلیل.
واقعا چرا یونا این حرف رو گفت؟؟؟؟؟
حتی
۲۴.۱k
۱۶ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.