وقتی که زندگیم عوض شد ۱۸
رفت طبقه ی پایین و دید که جونگ کوک و تهیونگ هر کدومشون یه گوشه توی عمارت نشستن و ساکتن و بعد ات در رو باز کرد و تا اومد بره یکدفعه ای جی هوپ که یکی از اون مافیا ها بود اومد سمت ات و لبخند جذابی زد و با مهربونی خیلی زیاد گفت:
آت میتونم من ببرمت خونه ات؟
ات لبخندی زد و گفت:
نه جی هوپ ممنونم که انقد به فکرمی اما خودم میرم
جی هوپ لبخند از رو لبش پاک شد و با ناراحتی گفت:
باشه خدافظ
ات: وقتی که جی هوپ نارحت شد نمیدونم چرا یکدفعه ای احساس کردم قلبم یه جورایی تیر میکشه
به خاطر همین گفتم:
جی هوپ اگه خواستی میتونی تا یه جاییش منو برسونی
جی هوپ لبخند زد و گفت: باشه
و بعد ات رو به بقیه کرد و گفت: انیو
همه: انیو
(به غیر از تهیونگ و جونگ کوک و جی هوپ )
راوی: و بعد ات و جی هوپ از در عمارت رفتن بیرون و بعد سوار ماشین شدن و به سمت خونه ی ات حرکت کردن و بعد وقتی که نزدیک خونه ی ات شدن ات گفت:
جی هوپ میشه ماشین رو نگهداری خونه ام همین نزدیکاس
جی هوپ لبخند زد و گفت: اسرار زیاد نمی کنم که برسونمت خدافظ
ات: انیو
وبعد ات رفت سمت خونه اش و جی هوپ هم به سمت عمارت تهیونگ حرکت کرد
۳ سال بعد ات : ...
این داستان ادامه دارد...💜
#تهیونگ
#فیک
آت میتونم من ببرمت خونه ات؟
ات لبخندی زد و گفت:
نه جی هوپ ممنونم که انقد به فکرمی اما خودم میرم
جی هوپ لبخند از رو لبش پاک شد و با ناراحتی گفت:
باشه خدافظ
ات: وقتی که جی هوپ نارحت شد نمیدونم چرا یکدفعه ای احساس کردم قلبم یه جورایی تیر میکشه
به خاطر همین گفتم:
جی هوپ اگه خواستی میتونی تا یه جاییش منو برسونی
جی هوپ لبخند زد و گفت: باشه
و بعد ات رو به بقیه کرد و گفت: انیو
همه: انیو
(به غیر از تهیونگ و جونگ کوک و جی هوپ )
راوی: و بعد ات و جی هوپ از در عمارت رفتن بیرون و بعد سوار ماشین شدن و به سمت خونه ی ات حرکت کردن و بعد وقتی که نزدیک خونه ی ات شدن ات گفت:
جی هوپ میشه ماشین رو نگهداری خونه ام همین نزدیکاس
جی هوپ لبخند زد و گفت: اسرار زیاد نمی کنم که برسونمت خدافظ
ات: انیو
وبعد ات رفت سمت خونه اش و جی هوپ هم به سمت عمارت تهیونگ حرکت کرد
۳ سال بعد ات : ...
این داستان ادامه دارد...💜
#تهیونگ
#فیک
۱۰.۶k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.