دانشگاه بی قانون
⛓️🔗دانشگاه بی قانون🔗⛓️
⛓️🔗پارت۱۲۶🔗⛓️
✨️❤️پرش زمانی ۶ ماه بعد ❤️✨️
تقریبا ۹ ماهم شده بود کوک تو این زمان مثل پروانه دورم میچرخید دکتر گفته بود ممکنه دیر یا زود بچه بدنیا بیاد و من و کوک خیلی ذوق داشتیم برای کوچولو باهم براش اتاق و لباس اینجور چیزا گرفته بودیم و من کوک باهم برای دخترمون اسم گذاشتیم کوک خیلی دوس داشت اسم دخترمون رو ( یون هوا ) بزاریم منم گفتم هرچی تو دوس داری با کوک جلو تلویزیون تو بغلش دراز کشیده بودم و داشتیم باهم فیلم میدیدیم که یهو ی شکم درد بعد گرفتم یوری: اخخخخ کوک داره میاد کوک سریع بلند شد بغلم کرد به سمت به سمت ماشین بردتم گذاشتم تو ماشین راه افتاد به سمت بیمارستان کوک: طاقت بیار الان میرسیم رسیدیم بغلم کرد بردتم تو پرستارا گذاشتنم رو تخت و بردنم اتاق عمل
⛓️🖤ویو کوک🖤⛓️
کوچولو رو بردن اتاق عمل خیلی استرس داشتم به تهیونگ گفته بودم با یجی بیاد تهیونگ و یجی اومدن هوووفففف بعد یکی دوساعت دکتر از اتاق اومد بیرون به سرعت رفتم سمتش و گفت دکتر: تبریک میگم بچتون به سلامت به دنیا اومد میتونید برید تو هم مادر و هم بچه رو ببینید رفتیم تو اتاق دیدم یوری با ی کیوتی رو تخت دراز کشیده بود و ی دختر سفید با موهای مشکی تو بغلش بود رفتم سمت یور و آروم رو سرشو بو.سیدم آروم خم شدم بچرو تو بغلم گرفتم چه ناز بود ماشاالله تقریبا همه چیش به من رفته بود یزره هم به یور کوک: کوچولو امیدوارم همینجور که قیافت به من رفته اخلاقتم به من بره یوری: ک.کوککک کوک:😂 کوک: سلام یون هوا کوچولو چطوری تهیونگ و یجی هم اومدن تو و باهم تبریک گفتن و و قربون سدقه یون هوا رفتن
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
تو این چند روز همه چی عالی پیش رفت باهم بخاطر یون هوا جشن گرفتیم و این بهترین روزای زندگیم بود امیدوارم همیشه این روزا رو کنار خانوادم داشته باشم از اینکه این فیک رو خوندید و ازش لذت بردید ازتون ممنونم امیدوارم از داستان زندگیه من خوشتون اومده باشه کوک: و لایک و حمایت فراموش نشه وگرنه میام تو خوابتون یوری: عه اینجوری نگو الان هیشکی لایک نمیکنه کوک: پس ماهم میتونیم بریم تو خوابشون ی حالی کنیم یوری: گگگگگ بچه ها شما رو لایک بزنین من این کوک رو بزنم کوک: الفرااارررر یوری:😂 ...پایان
فیک دانشگاه بی قانون 😢💔
⛓️🔗پارت۱۲۶🔗⛓️
✨️❤️پرش زمانی ۶ ماه بعد ❤️✨️
تقریبا ۹ ماهم شده بود کوک تو این زمان مثل پروانه دورم میچرخید دکتر گفته بود ممکنه دیر یا زود بچه بدنیا بیاد و من و کوک خیلی ذوق داشتیم برای کوچولو باهم براش اتاق و لباس اینجور چیزا گرفته بودیم و من کوک باهم برای دخترمون اسم گذاشتیم کوک خیلی دوس داشت اسم دخترمون رو ( یون هوا ) بزاریم منم گفتم هرچی تو دوس داری با کوک جلو تلویزیون تو بغلش دراز کشیده بودم و داشتیم باهم فیلم میدیدیم که یهو ی شکم درد بعد گرفتم یوری: اخخخخ کوک داره میاد کوک سریع بلند شد بغلم کرد به سمت به سمت ماشین بردتم گذاشتم تو ماشین راه افتاد به سمت بیمارستان کوک: طاقت بیار الان میرسیم رسیدیم بغلم کرد بردتم تو پرستارا گذاشتنم رو تخت و بردنم اتاق عمل
⛓️🖤ویو کوک🖤⛓️
کوچولو رو بردن اتاق عمل خیلی استرس داشتم به تهیونگ گفته بودم با یجی بیاد تهیونگ و یجی اومدن هوووفففف بعد یکی دوساعت دکتر از اتاق اومد بیرون به سرعت رفتم سمتش و گفت دکتر: تبریک میگم بچتون به سلامت به دنیا اومد میتونید برید تو هم مادر و هم بچه رو ببینید رفتیم تو اتاق دیدم یوری با ی کیوتی رو تخت دراز کشیده بود و ی دختر سفید با موهای مشکی تو بغلش بود رفتم سمت یور و آروم رو سرشو بو.سیدم آروم خم شدم بچرو تو بغلم گرفتم چه ناز بود ماشاالله تقریبا همه چیش به من رفته بود یزره هم به یور کوک: کوچولو امیدوارم همینجور که قیافت به من رفته اخلاقتم به من بره یوری: ک.کوککک کوک:😂 کوک: سلام یون هوا کوچولو چطوری تهیونگ و یجی هم اومدن تو و باهم تبریک گفتن و و قربون سدقه یون هوا رفتن
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
تو این چند روز همه چی عالی پیش رفت باهم بخاطر یون هوا جشن گرفتیم و این بهترین روزای زندگیم بود امیدوارم همیشه این روزا رو کنار خانوادم داشته باشم از اینکه این فیک رو خوندید و ازش لذت بردید ازتون ممنونم امیدوارم از داستان زندگیه من خوشتون اومده باشه کوک: و لایک و حمایت فراموش نشه وگرنه میام تو خوابتون یوری: عه اینجوری نگو الان هیشکی لایک نمیکنه کوک: پس ماهم میتونیم بریم تو خوابشون ی حالی کنیم یوری: گگگگگ بچه ها شما رو لایک بزنین من این کوک رو بزنم کوک: الفرااارررر یوری:😂 ...پایان
فیک دانشگاه بی قانون 😢💔
۲۳.۲k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.