علی کاوند

علی کاوند

آقای "علی کاوند" شاعر لرستانی، زاده‌ی ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۴ خورشیدی، در بروجرد است.



(۳)
[انقلاب موشک‌ها]
زمان فتنه رسیده سکوت را بشکن
سکوت این سخن در گلوت را بشکن
ستون خانه‌ی این عنکبوت را بشکن
دو تا مثلث بین خطوط را بشکن
سکوت واژه‌ی تلخ زمان فریادست
زمانه منتظر انقلاب مقداد است
زمان رقص بلند یهود کوتاه است
که عمر دولت ابلیس نصف پنجاه است
میان بیشه‌ی شیران چه جای روباه است
شهاب ثاقب یک انتقام در راه است
بگو به آل خلیفه امام می‌آید
طنین طنطنه‌های قیام می‌آید
بگو به شیخ صعودی سقوط نزدیک است
تراژدی فروپاشی‌ات رمانتیک است
زمان بغض فرو خورده‌ی بالستیک است
سرود مردن‌تان هم نوای شلیک است
بترس موشک ما بی‌مهار می‌آید
به طرز تازه‌ای از ذوالفقار می‌آید
بگو به ابرهه سجیل‌ها ابابیل‌اند
حریف فتنه‌ی این فیل‌ها ابابیل‌اند
سپاه قدسی هابیل‌ها ابابیل اند
جواب مکر اباطیل‌ها ابابیل‌اند
که انتفاضه صدای شکستن دیو است
شعار وحدت ما مرگ بر تلاویو است
بترس کوه بزرگ اراده آماده است
دوباره اسب مهیا و جاده آماده است
سواره صف شده است و پیاده آماده است
سیاهه لشگر ارباب زاده آماده است
سکوت شیعه تداعی نوستالژی‌هاست
که پشت صبر حسن ماجرای عاشوراست
نه از زیارت خود در حجاز بیزارم
که از هیاهوی بی‌اعتراض بیزارم
و از ریاضت اهل ریاض بیزارم
از این دیانت و از این نماز بیزارم
دوباره لشگر فرعون عذاب می‌خواهد
که دفع فتنه‌ی او سطل آب می‌خواهد
قسم به پای پر از تاول ابوذرها
به بغض‌های پدرها و اشک مادرها
به آه "ان کسر الزهری" برادرها
به مارایتُ و الّا جمیل خواهرها
به اذن رهبرم از کشته کوه می‌سازیم
مدینه را حرمی باشکوه می‌سازیم


(۴)
باز هم عشق به زنجیر در آورده مرا
و جنون تو به تکفیر در آورده مرا
خط به خط سوره ی توحید مجسم هستی
بارک‌الله خداوند معظم هستی
روز و شب مدح تو را شمس و قمر می‌گوید
ها علی بشر کیف بشر می‌گوید
باز هم معجزه کن آیه قرآن بنویس
باز در دور و برت آیه‌ی قرآن بنویس
بند نعلین تو مخصوص مسلمان شدن است
مور از فیض تو در حال سلیمان شدن است
در نجف باده‌ی انگور و رطب معروف است
زور بازوی تو در کل عرب معروف است
همه جا صحبت جنگاوری خیبر توست
حرف مرحب کشی بازوی جنگاور توست
عشق از گوشه‌ی چشمان تو در می‌آید
از غلامان تو هم معجزه بر می‌آید
لب گشا از لب تو در و گوهر می‌ریزد
و ز آوازه‌ی نام جگر می‌ریزد
بین دستگاه تو هر چیز مراتب دارد
مثلا نام علی سجده‌ی واجب دارد
طاق ایوان طلای تو ندیدن هرگز
پای گلدسته‌ی تو هو نکشیدن هرگز
رطب شهر نجف مزه چشیدن دارد
زیر ایوان طلا نعره کشیدن دارد
مدتی هست تمایل به شهادت دارم
مثل میثم به سر دار ارادت دارم.
 

(۵)
برای دوست شبیه گل است میهن من
ولی به دیده‌ی دشمن فرو رود خارش
چقدر سر که به دامان خاک گرمش ریخت
مباد اینکه شود کم شکوه بسیارش
به هیچ عرصه‌ی تاریخ تن نداده به ظلم
غرور کاوه گواه است و غیرت آرش
به یوغ ننگ اسارت نمی‌سپارد سر
اگر به راه تظلم زنند بر دارش
شهید بعد شهید و شهید بعد شهید
شمیم لاله گرفته گلاب بازارش
چقدر همت رزمنده داشت در میدان
چقدر زال که شد پهلوان پیکارش
که ذکر فاطمه شد نقش روی سربندش
که نقش حیدر کرار روی دستارش
نگین ملک سلیمانی است در دستش
برای آن که سلیمانی است سردارش
اگرچه کاسه‌ی صبرش هنوز جا دارد
پر است از عطش انتقام هشدارش
به حرمت دل پر خون مادر شهداست
که بوده در همه حالی خدا نگهدارش.
دیدگاه ها (۰)

علی کاوند

مصطفی هیأتی

علی کاوند

عکاسی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط