من بی کس نیستم
من بی کس نیستم
#پارت3
******مریم*******
تا صبح پیش نرگس بودم دختر ساده رویی بود ازش خوشم اومده بود یه جورایی مثل خودمه دیشب اینقد فک زدیم که اخر من رو صندلی اتاق درحالی که سزم به دیوار تکیه داده بودم خوابم برد نرگسم که فک کنم بیهوش شد
صبح با حس کردن ترکیدن شکمم از خواب نازنینم پریدم به آنی حس کردم الان میترکم و شلوار لازم میشم
زود رفتم دستشویی که گلاب به روتون اونقد کثیف بود که نگو...
ولی در عوضش راحت شدم دوساعت الان جیشم تموم میشه یکم دیگه بند میاد زود باش دیگه کمر درد گرفتم
ولی انگار نه انگار مخزن اب هم بوده تموم میشد
وجدان:عزیز دلم الان اینا خیلی مهم و مفیده داری بهشون میگی
عامم حق باتوعه هاا راست میگی ها
بعد اینکه تموم کردم یه نفس عمیق کشیدم که چشتون روز بد نبینه از بس دستشویی هاش خوش بو بودن نیم ساعت به سرفه کردن افتادم بعد اینکه گیشنگ(قشنگ)کارامو کردم دست و صورتمو شستم خسیسا آیینه هم نزاشته بودن رفتم بیرون دیدم جادوگر اوز بیدار شده
وجی:دخی به این خوبی کجاش جادوگره اوزه اخه عفریته
من:وجی جان
وجی:جان
من:به من گفتی عفریته
وجی:بله عزیزم
من:عزیز دلم خوشکلم نفسم مارمولکم خرچنگ خر مگس گاو خرس خروس گوری..
وجی:اوکی عزیزم فهمیدم همه لقباتو نزار رو من بیچاره اصل مطلب بگو
من:بهم میگی لقبااات یعنی اینا لقب های منههه
وجی:اوهوم
من:بگیرم بزنمت به هفت روش سامورایی نصفت کنم هااا
وجی:بزن عزیزم
دستمو مشت کردم و محکم کوبیدم تو سرم که دیدم سه تا پرنده بالا سرم به حالت گردی دارن پرواز میکنن و یهو غیب شدن
وجی:اونجاست که شاعر میگه خودت کردی که لعنت بر خودت باد وایسا یه چیز دیگه هم یه جا خونه بودم چی بود اوممم عاااا اها خوردی نوش جان هستشو تف کن خفه نشی
من:خفه میشی یا بزنمت
وجی:بزن
دستمو مشت کردم خواستم بزنم ولی یاد شاهکار چند لحظه پیشم افتادم که دستمو باز کردم
اشک تو چشام جمع شد سرم خیلی درد گرفت سر بلند کردنم همانا با دیدن نرگس که با تعجب نگام میکنه و دستاشو به حالت دعا برده بود بالا و زیر لب یه چی زمزمه میکرد که حدسش آسون بود داشت طلب شفا میکرد از خدا
با لبخند مسخره ای رفتم پیشش رو تخت نشستم
من:میدونی که بعضی موقع ها وجدان زر زیادی میزنه
نیششو تا ته باز کرد که زبون کوچیکشم دیدم
یا ابلفضل یا خدا یا قمر بنی قاسم نه نه عباس اوووو هاشم بود
یا حسین یا زینب یا رقیه یا مریم این چرا این شکلیههه وای خدا نکنه بیاد تو خوابم یاد اون دختری افتادم که تو فیلم اقای دکتر با سگا زندگی میکرد
ادامه پست بعد🙂♥️
#پارت3
******مریم*******
تا صبح پیش نرگس بودم دختر ساده رویی بود ازش خوشم اومده بود یه جورایی مثل خودمه دیشب اینقد فک زدیم که اخر من رو صندلی اتاق درحالی که سزم به دیوار تکیه داده بودم خوابم برد نرگسم که فک کنم بیهوش شد
صبح با حس کردن ترکیدن شکمم از خواب نازنینم پریدم به آنی حس کردم الان میترکم و شلوار لازم میشم
زود رفتم دستشویی که گلاب به روتون اونقد کثیف بود که نگو...
ولی در عوضش راحت شدم دوساعت الان جیشم تموم میشه یکم دیگه بند میاد زود باش دیگه کمر درد گرفتم
ولی انگار نه انگار مخزن اب هم بوده تموم میشد
وجدان:عزیز دلم الان اینا خیلی مهم و مفیده داری بهشون میگی
عامم حق باتوعه هاا راست میگی ها
بعد اینکه تموم کردم یه نفس عمیق کشیدم که چشتون روز بد نبینه از بس دستشویی هاش خوش بو بودن نیم ساعت به سرفه کردن افتادم بعد اینکه گیشنگ(قشنگ)کارامو کردم دست و صورتمو شستم خسیسا آیینه هم نزاشته بودن رفتم بیرون دیدم جادوگر اوز بیدار شده
وجی:دخی به این خوبی کجاش جادوگره اوزه اخه عفریته
من:وجی جان
وجی:جان
من:به من گفتی عفریته
وجی:بله عزیزم
من:عزیز دلم خوشکلم نفسم مارمولکم خرچنگ خر مگس گاو خرس خروس گوری..
وجی:اوکی عزیزم فهمیدم همه لقباتو نزار رو من بیچاره اصل مطلب بگو
من:بهم میگی لقبااات یعنی اینا لقب های منههه
وجی:اوهوم
من:بگیرم بزنمت به هفت روش سامورایی نصفت کنم هااا
وجی:بزن عزیزم
دستمو مشت کردم و محکم کوبیدم تو سرم که دیدم سه تا پرنده بالا سرم به حالت گردی دارن پرواز میکنن و یهو غیب شدن
وجی:اونجاست که شاعر میگه خودت کردی که لعنت بر خودت باد وایسا یه چیز دیگه هم یه جا خونه بودم چی بود اوممم عاااا اها خوردی نوش جان هستشو تف کن خفه نشی
من:خفه میشی یا بزنمت
وجی:بزن
دستمو مشت کردم خواستم بزنم ولی یاد شاهکار چند لحظه پیشم افتادم که دستمو باز کردم
اشک تو چشام جمع شد سرم خیلی درد گرفت سر بلند کردنم همانا با دیدن نرگس که با تعجب نگام میکنه و دستاشو به حالت دعا برده بود بالا و زیر لب یه چی زمزمه میکرد که حدسش آسون بود داشت طلب شفا میکرد از خدا
با لبخند مسخره ای رفتم پیشش رو تخت نشستم
من:میدونی که بعضی موقع ها وجدان زر زیادی میزنه
نیششو تا ته باز کرد که زبون کوچیکشم دیدم
یا ابلفضل یا خدا یا قمر بنی قاسم نه نه عباس اوووو هاشم بود
یا حسین یا زینب یا رقیه یا مریم این چرا این شکلیههه وای خدا نکنه بیاد تو خوابم یاد اون دختری افتادم که تو فیلم اقای دکتر با سگا زندگی میکرد
ادامه پست بعد🙂♥️
۴.۵k
۱۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.