عشق جدیدم مافیا Part 8
پارت ⁸
این پارت کمی اص*مات هست اگر میخوای گزارش کنی نخون
ا.ت ویو :
میخواستم بگم چه امتحانی که یهو تهیونگ لبش رو روی لبم کوبید
تهیونگ ویو:
داشت حرف میزد که یهو لبام رو روی لباش کوبیدم
نمیدونم چرا ولی احساس ارامش کردم پس چشام رو بستم
حالا وقت امتحانه
۳ مین بعد
هنوز لبم رو لبش بود
خب صدایی که ازش بیرون نمیاد
قلبش هم با ریتم میزنه
به نفس نفس هم که نیافتاده
پس این امتحان رو قبول شده
ا.ت ویو :
۳ مین بود که لبش رو لبم بود بعدش ازم جدا شد و گفت
تهیونگ : آفرین قبول شدی
که یهو همه برام دست و جیغ و هورا کشیدن
تهیونگ : میریم خونت تا وسایلت رو جمع کنی و به عمارت ما هفت نفر بیای
ا.ت : باشه بریم
دستم رو باز کردن و من و تهیونگ به سمت خونه رفتیم
فلش بک :
به خونه رسیدیم و رفتیم داخل
تهیونگ : تنها زندگی میکنی ؟
ا.ت : اره پدر و مادرم رو از دست دادم و کسی رو هم ندارم
ا.ت : خب من تو خونم مستجرم حالا صاحب خونه چی ؟
تهیونگ : فردا با صاحب خونت صحبت میکنم و پولش رو میدم
ا.ت : ممنونم تهیونگ
رفتم و وسایلم رو جمع کردم تهیونگم واستاده بود بالا سرم تا کار اشتباهی نکنم
ا.ت: ت .....تهیونگ میشه بری بیرون می خوام ..... میخوام لباس زیرام رو بردارم
تهیونگ یه چشم غره اومد و رفت بیرون .......
این پارت کمی اص*مات هست اگر میخوای گزارش کنی نخون
ا.ت ویو :
میخواستم بگم چه امتحانی که یهو تهیونگ لبش رو روی لبم کوبید
تهیونگ ویو:
داشت حرف میزد که یهو لبام رو روی لباش کوبیدم
نمیدونم چرا ولی احساس ارامش کردم پس چشام رو بستم
حالا وقت امتحانه
۳ مین بعد
هنوز لبم رو لبش بود
خب صدایی که ازش بیرون نمیاد
قلبش هم با ریتم میزنه
به نفس نفس هم که نیافتاده
پس این امتحان رو قبول شده
ا.ت ویو :
۳ مین بود که لبش رو لبم بود بعدش ازم جدا شد و گفت
تهیونگ : آفرین قبول شدی
که یهو همه برام دست و جیغ و هورا کشیدن
تهیونگ : میریم خونت تا وسایلت رو جمع کنی و به عمارت ما هفت نفر بیای
ا.ت : باشه بریم
دستم رو باز کردن و من و تهیونگ به سمت خونه رفتیم
فلش بک :
به خونه رسیدیم و رفتیم داخل
تهیونگ : تنها زندگی میکنی ؟
ا.ت : اره پدر و مادرم رو از دست دادم و کسی رو هم ندارم
ا.ت : خب من تو خونم مستجرم حالا صاحب خونه چی ؟
تهیونگ : فردا با صاحب خونت صحبت میکنم و پولش رو میدم
ا.ت : ممنونم تهیونگ
رفتم و وسایلم رو جمع کردم تهیونگم واستاده بود بالا سرم تا کار اشتباهی نکنم
ا.ت: ت .....تهیونگ میشه بری بیرون می خوام ..... میخوام لباس زیرام رو بردارم
تهیونگ یه چشم غره اومد و رفت بیرون .......
۴.۳k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.