پارت

پارت ۱
ا. ت: حیح امروز خیلی خستم هیچ مشتری هم نداشتم تا الان تا ۶ بعد از ظهر هم میمونم اگه کسی نیومد میرم خونه
(نکته ساعت الان ۵ بعد از ظهره)
ا. ت: حیح خب هیچکس نیومد دیگ میرم
ا. ت: همین که رفتم و در مغازه رو قفل کردم یادم افتاد گوشیم رو تو مغازه جا گذاشتم
ات: با هزار تا زحمت باز در مغازه رو باز کردم و رفتم داخل از روی میز گوشیم رو برداشتم که یکی وارد مغازه شد یه پسر قد بلند بود خیلی جذاب بود خودمو جمع و جور کردم
ا. ت: سلام چیزی میخواستین
کوک: اره یه گل رز بهم بدین
ذهن ا. ت: خوشبحال دوست دخترش
ا. ت: ببخشید فضولی میکنم گل رو واسه کی میخواستین
کوک: واسه خواهرم
ا. ت: اها
ا. ت: گل رو دادم بهش
کوک: گل رو ازش گرفتم و کیف پولم رو از جیبم در اوردم و پولشو دادم
ا. ت: خداحافظ
کوک: اوهوم
ا. ت: پسره سوار یه ماشین سیاه شد و رفت
ا. ت: منم از مغازه اومدم بیرون و در مغازه رو بستم و سمت ماشینم حرکت کردم


"حمایت کنین و بگین که پارت بعدی رو بزارم "
دیدگاه ها (۵)

پارت ۲ ا. ت: رفتم سوار ماشینم شدم و به سمت خونم رفتم خیلی خس...

دیگ بابامم کیم سلین صدام میزنه😐🤣

قیافه ا. ت و کوک تو فیک ددی خشن من

کوک: ۲۰ سالشه ☆ مافیاس ☆ عاشق یه دختر به نام ا. ت میشه ا. ت:...

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

³⁴ا/ت: میترسیدم بعد از شنیدنش ادامه ندی ولی الان همه چیز تما...

پارت ۷۷ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط