دختر باغبان🌱
#دختر_باغبان🌱
#پارت_22
+فردا مدرسه دارم.
ــ به من ربطی نداره بشین سرجات.
+رو صندلی نشستم.
حوصلم سررفته بود که تازه یادم اومد گوشیم پیشمه.
از تو جیبم درآوردمش و بازش کردم.
برام کلی پیام اومده بود.
اولی باز کردم
لونا:ا/ت مگه دیگه نمیخوای بیای مدرسه.
لونا:بی ناموس جوابمو بده.
لونا: فردا امتحان داریم.
پیامهای لونارو خوندم و دیدم یه شماره ناشناس بهم پیام داده.
بازش کردم
الکس: سلام خوبی ا/ت الکس هستم.
الکس:خواستم بگم فردا بعد از مدرسه بیا پارک پشت مدرسه.
تعجب کردم کی شماره منو به این داده.
پیام دادم.
+شماره منو از کجا آوردی؟
الکس:لونا بهم داد.
+چیکارم داری؟
الکس:بعد مدرسه بیا میفهمی. فعلا
+یه ساله در تلاشم کسی شماره منو به این نده اون وقت لونا خانم بهش دادش.
ــ داری چیکار میکنی ؟
+هیچی
ــ پاشو برو بخواب
+باشه
بلند شدم که برم دیدم پشتمه وداره دنبالم میاد.
+چرا داری میای دنبالم؟
ــ میخوام برم تو اتاقم
+آها
ویو تو اتاق
روتخت دراز کشیدم.
و یه بالشت گذاشتم بین خودم و شوگا
+از این خط نیای اینور ترا
ــ باشه
ویو صبح
با تابش نور خورشید به صورتم بیدار شدم.
کسی کنارم نبود رفتم سرویس و کارهای لازم را انجام دادم.
در اتاقو باز کردم و از اتاق خارج شدم.
یکی یکی از پله ها اومدم پایین که دیدم فقط دوست شوگا داخل عمارته.
$صبحت بخیر
+صبح توهم بخیر
+شوگا کجاست؟
$منظورت اربابته
+آهوم
$رفته سرکار
+آها
ادامه دارد.................🌱
#پارت_22
+فردا مدرسه دارم.
ــ به من ربطی نداره بشین سرجات.
+رو صندلی نشستم.
حوصلم سررفته بود که تازه یادم اومد گوشیم پیشمه.
از تو جیبم درآوردمش و بازش کردم.
برام کلی پیام اومده بود.
اولی باز کردم
لونا:ا/ت مگه دیگه نمیخوای بیای مدرسه.
لونا:بی ناموس جوابمو بده.
لونا: فردا امتحان داریم.
پیامهای لونارو خوندم و دیدم یه شماره ناشناس بهم پیام داده.
بازش کردم
الکس: سلام خوبی ا/ت الکس هستم.
الکس:خواستم بگم فردا بعد از مدرسه بیا پارک پشت مدرسه.
تعجب کردم کی شماره منو به این داده.
پیام دادم.
+شماره منو از کجا آوردی؟
الکس:لونا بهم داد.
+چیکارم داری؟
الکس:بعد مدرسه بیا میفهمی. فعلا
+یه ساله در تلاشم کسی شماره منو به این نده اون وقت لونا خانم بهش دادش.
ــ داری چیکار میکنی ؟
+هیچی
ــ پاشو برو بخواب
+باشه
بلند شدم که برم دیدم پشتمه وداره دنبالم میاد.
+چرا داری میای دنبالم؟
ــ میخوام برم تو اتاقم
+آها
ویو تو اتاق
روتخت دراز کشیدم.
و یه بالشت گذاشتم بین خودم و شوگا
+از این خط نیای اینور ترا
ــ باشه
ویو صبح
با تابش نور خورشید به صورتم بیدار شدم.
کسی کنارم نبود رفتم سرویس و کارهای لازم را انجام دادم.
در اتاقو باز کردم و از اتاق خارج شدم.
یکی یکی از پله ها اومدم پایین که دیدم فقط دوست شوگا داخل عمارته.
$صبحت بخیر
+صبح توهم بخیر
+شوگا کجاست؟
$منظورت اربابته
+آهوم
$رفته سرکار
+آها
ادامه دارد.................🌱
۳.۰k
۰۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.