red room. p19
رفت و جوابمو نداد اون دوتا که رفتن بیرون به خدمتکارا گفتم وسایلو جمع کنن و رفتم تو اتاقش یک جعبه کمک های اولیه برداشتم و چسب زخم و کرم برداشتم سوار ماشین شدم گازشو گرفتم امکان نداشت بتونه خیلی دور بشه وقتی دیدمش که از سرما دستاشو بغل کرده سریع پیاده شدم دوییدم طرفش و با دستم گرفتمش و براید بغلش کردم و گذاشتمش تو ماشین بی تابی میکرد
لونا: بزار برم میخوام تنهاا باشم ولم کننن
کوک: لونا الان بقیه فکر میکنن دارم مید. زدمت
لونا: پس بزار برممم
درو قفل کردم و نزارشتم ادامه بده توی ماشین کلا داشت غر میزد گازشو گرفتم و برگشتیم تو عمارت بردمش تو اتاقش کل صورت و دستاش و پاهاش زخم شده بود بالای پیشونیش هم زخم بود ولی اصلا اروم قرار نداشت میخواست بره بیرون درو قفل کردم تا نتونه بره
کوک: چرا دعوا کردی
_......
کوک: با توام
_ اون مامانم بود که قبلا از بابام وقتی بچه بودیم طلاق گرفت الان هم که بعد سال ها دیدمش اینجوری بود ازش از بچگی متنفر بودم
کوک: حالا دیگه رفت
_ کوک میخوام همین الان برمممم
کوک: کل بدنت زخم و کبوده انتظار داری بزارم جایی بری؟
_من همه خانوادمو از دست داده بودم ولی این زنیکه زنده اس
کوک: بیا بهش فکر نکن بزار کمکت کنم
_(شروع میکنه به گریه)
کوک: ششش گریه نکن باشه(حالت نگران و مهربون) راستش من از خود هیوک و باباش بدم میاد دشمنمن ولی نمیدونستم اونان بابام زنگ زد و گفت یک وکیل خوب سراغ داره اون عو. ضی همیشه همینه ولی ایندفعه چون به تو اسیب زدن نمیگذرم
کوک اروم کرم زد روی زخم های شونه لونا و رسید به صورتش اونجا یک زخم شبیه پارگی بالا ابروش بود و یکی گوشه سرش از زخم بالای ابروش داشت خودن میامد کوک اروم کرم زد ولی انقدر سوخت که لونا داشت میزد زیر گریه
کوک: شیششش اگه میخوای خوب بشه باید کرم بزنم ولی روشو نبندم تا زخمت بد تر نشه
که یک هو دستای کوچیکشو دور کمرم احساس کردم اون بغلم کرد وشروع کرد به گریه، بی وقفه گریه میکرد تا الان گریه هاشو اینشکلی ندیده بودم. اروم نشوندمش زمین و خودمم نشستم و حتی وقتی نشستیم روی زمین باز هم ازم جدا نشد و هوز بغلم بود و گریه میکرد بعد از شاید یک ربع گریه توی بغلم خوابش برد
لونا: بزار برم میخوام تنهاا باشم ولم کننن
کوک: لونا الان بقیه فکر میکنن دارم مید. زدمت
لونا: پس بزار برممم
درو قفل کردم و نزارشتم ادامه بده توی ماشین کلا داشت غر میزد گازشو گرفتم و برگشتیم تو عمارت بردمش تو اتاقش کل صورت و دستاش و پاهاش زخم شده بود بالای پیشونیش هم زخم بود ولی اصلا اروم قرار نداشت میخواست بره بیرون درو قفل کردم تا نتونه بره
کوک: چرا دعوا کردی
_......
کوک: با توام
_ اون مامانم بود که قبلا از بابام وقتی بچه بودیم طلاق گرفت الان هم که بعد سال ها دیدمش اینجوری بود ازش از بچگی متنفر بودم
کوک: حالا دیگه رفت
_ کوک میخوام همین الان برمممم
کوک: کل بدنت زخم و کبوده انتظار داری بزارم جایی بری؟
_من همه خانوادمو از دست داده بودم ولی این زنیکه زنده اس
کوک: بیا بهش فکر نکن بزار کمکت کنم
_(شروع میکنه به گریه)
کوک: ششش گریه نکن باشه(حالت نگران و مهربون) راستش من از خود هیوک و باباش بدم میاد دشمنمن ولی نمیدونستم اونان بابام زنگ زد و گفت یک وکیل خوب سراغ داره اون عو. ضی همیشه همینه ولی ایندفعه چون به تو اسیب زدن نمیگذرم
کوک اروم کرم زد روی زخم های شونه لونا و رسید به صورتش اونجا یک زخم شبیه پارگی بالا ابروش بود و یکی گوشه سرش از زخم بالای ابروش داشت خودن میامد کوک اروم کرم زد ولی انقدر سوخت که لونا داشت میزد زیر گریه
کوک: شیششش اگه میخوای خوب بشه باید کرم بزنم ولی روشو نبندم تا زخمت بد تر نشه
که یک هو دستای کوچیکشو دور کمرم احساس کردم اون بغلم کرد وشروع کرد به گریه، بی وقفه گریه میکرد تا الان گریه هاشو اینشکلی ندیده بودم. اروم نشوندمش زمین و خودمم نشستم و حتی وقتی نشستیم روی زمین باز هم ازم جدا نشد و هوز بغلم بود و گریه میکرد بعد از شاید یک ربع گریه توی بغلم خوابش برد
۲.۱k
۱۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.