چند شاتییی
چند شاتییی🥳
(اول)
ویو یونا :
+امروز باید میرفتم کتاب خونه تا درس بخونم ،چون برای فردا دانشگاه امتحان داشتم ،لباسام رو پوشیدم (عکسشو گذاشتم )،یک ارایش ملایم کردم موهام رو باز گذاشتم و رفتم طبقه ی پایین .
دیدم بابا داره تلویزیون میبینه .
-یونا ،کجا میخوای بری؟
+میخوام برم کتاب خونه .
-برای چی؟
+خب فردا امتحان دارم ،میخوام برم اونجا درس بخونم و این که یک کتاب هم دنبالش هستم و میخوام ببینم اونجا اون کتاب رو داره که بخرم
-پول داری؟،الان بهت میدم صبر کن .
+نه نه ،از قبل پس انداز هایی داشتم ،دارم از اونا خرج میکنم
-وا،وقتی من پدرتم یعنی هرچی دوست داشته باشی میتونی بخری ،پس خرج کردن از پس انداز نداره که ،بیا این بلک کارت رو بگیر ،هرچیزی دوست داشتی بخر ،به اون پس اندازتم دست نزن بزار برات بمونه ،بیشتر جمع میشه
+امم ،خب باشه ،ممنونم ،نیازی نبود
-نه این چه حرفیه عزیزم (بغلش میکنه )
+بابا خفه شدم
-عه ببخشید ،اخه خیلی کوچولویی😅
+عههه ،نخیرم ،شما خیلی بزرگی ،خب دیگه من برم
-باشه برو مراقب خودت باش ،چیزی دوست داشتی بخر حتما
+باشه ،مرسی
-میخوای برسونمت؟
+نه ،دلم میخواد پیاده برم ،هوا خوبه .
-باشه ،هرجور راحتی
+خدافظ 👋
-خدافظ😊👋
یونا از خونه اومد بیرون رفت سمت یک کافه یک قهوه بیرون بر سوارش داد و برداشت و تو راهه کتاب خونه خورد ،رسید اونجا و کتابی که میخواست رو پیدا کرد و درس هاشم خوند ،ساعت نزدیک های ۷شب بود که گوشیه یونا زنگ میخوره .
-الو ،یونا ،سلام
+سلام
-خوبی ؟ ،کجایی؟
+خوبم مرسی من دم در کتاب خونه ام
-اها اوکی همونجا باش میخوام بیام دنبالت
+نه ،نیازی نیست زحمت نمیدم بهتون .
-نه بابا ،رسمی حرف نزن باهام لطفا
+باشه
-خب من ۲ دقیقه دیگه اونجام
+باشه ،منتظرم
-میبینمت
+بای بای
یونگی رسید دم در کتاب خونه .و یونا سوار ماشین شد .
+سلام
-سلام ،خسته نباشی
+مرسی
-خب ،بریم؟
+اره ولی کجا ؟
-نمیدونم ،هرجا تو بگی
+ خببب میشه بریم شهر بازی 🤩 (ذوق)
-مگه بچه تو اخه😅(خنده)
+عههه ،مگه فقط بچه ها میرن شهر بازی (روش رو برگردوند )
-باشه باشه شوخی کردم الان میریم
+مرسییی(ذوق)
-خنده
رسیدن به شهر بازی .
نزدیکه ۱۰تا وسیله سوار شدن
+هوففف ،من دیگه سوار نمیشم
-خنده ،چرا؟
+واییی ،خیلی ترشناک بود
-باشه باشه (از شدت کیوتیش میخندید)
-پشمک میخوای خوشگل خانوم؟
+اوهوم(کیوت)
-اییی من این و میخورم (تو دلش)
-بفرما (پشمک رو داد بهش )
+مرسیی(کیوت)
-میگم یونا ،میشه یک چیزی بهت بگم ؟
+بگو
-اممم خب چجوری بگم
+بگو دیگه
-اممم....یونا....منن..دو......دوستت دارم .
+چیی؟،شوخی میکنی دیگه؟
-نه من کاملا جدیم ،تو منو دوست داری؟
+اخه...م..من ...نمیدونم
-باشه باشه ،لازم نیست الان جوابمو بدی ،فقط بدون من دوستت دارم و عاشقتم ،هر وقت خواستی جوابم رو بده
+باشه(تو شک)
-بریم؟
+باشه ،بریم
سوار ماشین شدن ولی هیچ حرفی بینشون رد و بدل نشد تا رسیدن به خونه
+من میرم تو اتاقم میخوابم ،شب بخیر
-باشه ،شب تو هم بخیر فقط
+هوم؟
-کی بهم جواب میدی؟
+خب ،میشه پس فردا بگم؟
-باشه ،مشکلی نیست
+مرسی ،شب بخیر
-شب تو هم بخیر
+رفتم تو اتاقم ارایشم رو پاک کردم ،لباسام رو عوض کردم (میزارم لباساش رو )
و رفتم رو تختم کتاب خوندم و سیاهی مطلق...
ادامه دارد .........
شرط:۱۵ تا لایک ،۱۰تا کامنت 😊
ممنونم که حمایت میکنید 🙏🥲
(اول)
ویو یونا :
+امروز باید میرفتم کتاب خونه تا درس بخونم ،چون برای فردا دانشگاه امتحان داشتم ،لباسام رو پوشیدم (عکسشو گذاشتم )،یک ارایش ملایم کردم موهام رو باز گذاشتم و رفتم طبقه ی پایین .
دیدم بابا داره تلویزیون میبینه .
-یونا ،کجا میخوای بری؟
+میخوام برم کتاب خونه .
-برای چی؟
+خب فردا امتحان دارم ،میخوام برم اونجا درس بخونم و این که یک کتاب هم دنبالش هستم و میخوام ببینم اونجا اون کتاب رو داره که بخرم
-پول داری؟،الان بهت میدم صبر کن .
+نه نه ،از قبل پس انداز هایی داشتم ،دارم از اونا خرج میکنم
-وا،وقتی من پدرتم یعنی هرچی دوست داشته باشی میتونی بخری ،پس خرج کردن از پس انداز نداره که ،بیا این بلک کارت رو بگیر ،هرچیزی دوست داشتی بخر ،به اون پس اندازتم دست نزن بزار برات بمونه ،بیشتر جمع میشه
+امم ،خب باشه ،ممنونم ،نیازی نبود
-نه این چه حرفیه عزیزم (بغلش میکنه )
+بابا خفه شدم
-عه ببخشید ،اخه خیلی کوچولویی😅
+عههه ،نخیرم ،شما خیلی بزرگی ،خب دیگه من برم
-باشه برو مراقب خودت باش ،چیزی دوست داشتی بخر حتما
+باشه ،مرسی
-میخوای برسونمت؟
+نه ،دلم میخواد پیاده برم ،هوا خوبه .
-باشه ،هرجور راحتی
+خدافظ 👋
-خدافظ😊👋
یونا از خونه اومد بیرون رفت سمت یک کافه یک قهوه بیرون بر سوارش داد و برداشت و تو راهه کتاب خونه خورد ،رسید اونجا و کتابی که میخواست رو پیدا کرد و درس هاشم خوند ،ساعت نزدیک های ۷شب بود که گوشیه یونا زنگ میخوره .
-الو ،یونا ،سلام
+سلام
-خوبی ؟ ،کجایی؟
+خوبم مرسی من دم در کتاب خونه ام
-اها اوکی همونجا باش میخوام بیام دنبالت
+نه ،نیازی نیست زحمت نمیدم بهتون .
-نه بابا ،رسمی حرف نزن باهام لطفا
+باشه
-خب من ۲ دقیقه دیگه اونجام
+باشه ،منتظرم
-میبینمت
+بای بای
یونگی رسید دم در کتاب خونه .و یونا سوار ماشین شد .
+سلام
-سلام ،خسته نباشی
+مرسی
-خب ،بریم؟
+اره ولی کجا ؟
-نمیدونم ،هرجا تو بگی
+ خببب میشه بریم شهر بازی 🤩 (ذوق)
-مگه بچه تو اخه😅(خنده)
+عههه ،مگه فقط بچه ها میرن شهر بازی (روش رو برگردوند )
-باشه باشه شوخی کردم الان میریم
+مرسییی(ذوق)
-خنده
رسیدن به شهر بازی .
نزدیکه ۱۰تا وسیله سوار شدن
+هوففف ،من دیگه سوار نمیشم
-خنده ،چرا؟
+واییی ،خیلی ترشناک بود
-باشه باشه (از شدت کیوتیش میخندید)
-پشمک میخوای خوشگل خانوم؟
+اوهوم(کیوت)
-اییی من این و میخورم (تو دلش)
-بفرما (پشمک رو داد بهش )
+مرسیی(کیوت)
-میگم یونا ،میشه یک چیزی بهت بگم ؟
+بگو
-اممم خب چجوری بگم
+بگو دیگه
-اممم....یونا....منن..دو......دوستت دارم .
+چیی؟،شوخی میکنی دیگه؟
-نه من کاملا جدیم ،تو منو دوست داری؟
+اخه...م..من ...نمیدونم
-باشه باشه ،لازم نیست الان جوابمو بدی ،فقط بدون من دوستت دارم و عاشقتم ،هر وقت خواستی جوابم رو بده
+باشه(تو شک)
-بریم؟
+باشه ،بریم
سوار ماشین شدن ولی هیچ حرفی بینشون رد و بدل نشد تا رسیدن به خونه
+من میرم تو اتاقم میخوابم ،شب بخیر
-باشه ،شب تو هم بخیر فقط
+هوم؟
-کی بهم جواب میدی؟
+خب ،میشه پس فردا بگم؟
-باشه ،مشکلی نیست
+مرسی ،شب بخیر
-شب تو هم بخیر
+رفتم تو اتاقم ارایشم رو پاک کردم ،لباسام رو عوض کردم (میزارم لباساش رو )
و رفتم رو تختم کتاب خوندم و سیاهی مطلق...
ادامه دارد .........
شرط:۱۵ تا لایک ،۱۰تا کامنت 😊
ممنونم که حمایت میکنید 🙏🥲
- ۲.۶k
- ۰۶ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط