السَّلامُ عَلَيْكَ یا مُعینَ الضُعَفا
#سلام_آقا، میدانم که ناگفته میدانید، این روزها بیشتر از همیشه، دلم تشنه آبِ سقاخانهی حرم است ...
▫️ من از کودکی به شیرینی آب سقاخانه عادت کردهام؛ اصلا اگر زیارت میآمدم و با آب سقاخانه لب تَر نمیکردم، تا زیارت بعدی همه وجودم را عطش فرا میگرفت؛ درست مثل همین روزها که از حرم دورماندهام ...
▫️ آخرین بار را خوب به خاطر دارم؛ لیوان آب را که پُر کردم و از سقاخانه بیرون آمدم، هنوز دستم را به دهانم نزدیک نکرده بودم که چشمم به مادربزرگ سالخوردهای افتاد ...
▫️نگاهش به سقاخانه بود، اما میان جمعیت، توانِ جلو رفتن نداشت؛ لیوان آب دستم را به او دادم؛ برقِ خوشحالی از درونِ چشمهای چروکیدهاش آدم را میگرفت ..
▫️رو به سمت ایوان طلا کرد و با صدای بلند، به جدتان حسین(ع)، عمویتان عباس(ع) و خودتان سلام فرستاد و آب را نوشید ...
▫️ آن شب، آب سقاخانه سهم خودم نشد، اما عجیب بود که برخلافِ همیشه، اینبار احساسِ تشنگی سراغم نیامد ...
▫️ این روزها، هربار که عطشِ دوری از حرم وجودم را میگیرد، لیوان به دست، روبهروی عکس ایوان طلای شما که روی دیوار خانه است، میایستم، به جدتان حسین(ع)، عمویتان عباس(ع) و خودتان که مهربانترینِ دنیای من هستید، سلام میدهم، چشمهایم را میبندم و کمی آب مینوشم ...
▫️ چشم که باز میکنم، طعمِ شیرینِ آب سقاخانهی حرم، تشنگیِ وجودم را آرام کرده است و همین مرهم برای درد دلتنگیِ این روزهای من کافیست ...
✍🏻 مصطفی قویدل
#سلام_آقا #حرم_امام_رضا #مشهد #خراسان #زیارت #زیارت_به_نیابت #حرم_رضوی
▫️ من از کودکی به شیرینی آب سقاخانه عادت کردهام؛ اصلا اگر زیارت میآمدم و با آب سقاخانه لب تَر نمیکردم، تا زیارت بعدی همه وجودم را عطش فرا میگرفت؛ درست مثل همین روزها که از حرم دورماندهام ...
▫️ آخرین بار را خوب به خاطر دارم؛ لیوان آب را که پُر کردم و از سقاخانه بیرون آمدم، هنوز دستم را به دهانم نزدیک نکرده بودم که چشمم به مادربزرگ سالخوردهای افتاد ...
▫️نگاهش به سقاخانه بود، اما میان جمعیت، توانِ جلو رفتن نداشت؛ لیوان آب دستم را به او دادم؛ برقِ خوشحالی از درونِ چشمهای چروکیدهاش آدم را میگرفت ..
▫️رو به سمت ایوان طلا کرد و با صدای بلند، به جدتان حسین(ع)، عمویتان عباس(ع) و خودتان سلام فرستاد و آب را نوشید ...
▫️ آن شب، آب سقاخانه سهم خودم نشد، اما عجیب بود که برخلافِ همیشه، اینبار احساسِ تشنگی سراغم نیامد ...
▫️ این روزها، هربار که عطشِ دوری از حرم وجودم را میگیرد، لیوان به دست، روبهروی عکس ایوان طلای شما که روی دیوار خانه است، میایستم، به جدتان حسین(ع)، عمویتان عباس(ع) و خودتان که مهربانترینِ دنیای من هستید، سلام میدهم، چشمهایم را میبندم و کمی آب مینوشم ...
▫️ چشم که باز میکنم، طعمِ شیرینِ آب سقاخانهی حرم، تشنگیِ وجودم را آرام کرده است و همین مرهم برای درد دلتنگیِ این روزهای من کافیست ...
✍🏻 مصطفی قویدل
#سلام_آقا #حرم_امام_رضا #مشهد #خراسان #زیارت #زیارت_به_نیابت #حرم_رضوی
۲.۵k
۱۱ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.