تک پارتی:)
مثل هر روز وارد مغازه شدم
کرواسان هایی که همیشه میخریدم روی میز بود
نزدیک شدم، پولش رو حساب کردم و پاکت رو برداشتم و رفتم رو میز همیشگیم، کنج مغازه
پاکت رو باز کردم، دیگه نمیتونستم بدون اون تحمل کنم!
شروع کردم به تیکه تیکه خوردن یکی از کرواسان ها
هوا ابری بود
اون روزی که دیدمش، یه دل نه صد دل عاشقش شدم!
فکر کنم بهش میگن عشق در نگاه اول...
پاکت کاهی رو که داخلش دومین کرواسان بود رو برداشتم، نامه ای رو به صاحب مغازه دادم
خودش میدونست چیکار کنه
چهار ماهه، هر روز براش نامه میدم به صاحب مغازه، هر روز ساعت ۶:۲۸ دقیقه اینجام و دوتا کرواسان میخرم که بلکه ببینمش و مهمونش کنم!
نامه ها هم برای اینه که اگه یه روز اومد و منی وجود نداشت، اونا رو بخونه و بدونه یه نفر خیلی دوسش داشت
اون مغازه یه اسپیکر خیلی کوچیک داشت که همیشه آهنگ های قشنگی ازشون به گوش میرسید
انگار اون اهنگ، اون مکان و اون زمان از روز، من رو درک میکردن
میفهمیدن، عشقی که تاحالا درست و درمون ندیدیش
عشقی که هر روز بخاطرش بیدار میشی تا شاید ببینیش
عشقی که هرکاری میکنی برای داشتنش...
درک میکردن!
اما..
کار خودمو کردم
نا امید بودم!
...اون روز صاحب مغازه، ساعت ۷ هر چقدر به زن زیبایی که برای معشوقهش میمرد، زنگ میزد اون زن جواب نمیداد و همش به پیغام گیر میرفت
+خانم لی.. فردی که تاحالا هر روز منتظرش بودید برگشته و روی میز شما نشسته و نامه هارو تک تک میخونه، لطفا هرچه سریع تر به مغازه بیاید
حالا نوبت معشوقه زن بود که منتظر باشه:)...
"و ناگهان تمام موسیقی های عاشقانه راجب تو بودند"
کرواسان هایی که همیشه میخریدم روی میز بود
نزدیک شدم، پولش رو حساب کردم و پاکت رو برداشتم و رفتم رو میز همیشگیم، کنج مغازه
پاکت رو باز کردم، دیگه نمیتونستم بدون اون تحمل کنم!
شروع کردم به تیکه تیکه خوردن یکی از کرواسان ها
هوا ابری بود
اون روزی که دیدمش، یه دل نه صد دل عاشقش شدم!
فکر کنم بهش میگن عشق در نگاه اول...
پاکت کاهی رو که داخلش دومین کرواسان بود رو برداشتم، نامه ای رو به صاحب مغازه دادم
خودش میدونست چیکار کنه
چهار ماهه، هر روز براش نامه میدم به صاحب مغازه، هر روز ساعت ۶:۲۸ دقیقه اینجام و دوتا کرواسان میخرم که بلکه ببینمش و مهمونش کنم!
نامه ها هم برای اینه که اگه یه روز اومد و منی وجود نداشت، اونا رو بخونه و بدونه یه نفر خیلی دوسش داشت
اون مغازه یه اسپیکر خیلی کوچیک داشت که همیشه آهنگ های قشنگی ازشون به گوش میرسید
انگار اون اهنگ، اون مکان و اون زمان از روز، من رو درک میکردن
میفهمیدن، عشقی که تاحالا درست و درمون ندیدیش
عشقی که هر روز بخاطرش بیدار میشی تا شاید ببینیش
عشقی که هرکاری میکنی برای داشتنش...
درک میکردن!
اما..
کار خودمو کردم
نا امید بودم!
...اون روز صاحب مغازه، ساعت ۷ هر چقدر به زن زیبایی که برای معشوقهش میمرد، زنگ میزد اون زن جواب نمیداد و همش به پیغام گیر میرفت
+خانم لی.. فردی که تاحالا هر روز منتظرش بودید برگشته و روی میز شما نشسته و نامه هارو تک تک میخونه، لطفا هرچه سریع تر به مغازه بیاید
حالا نوبت معشوقه زن بود که منتظر باشه:)...
"و ناگهان تمام موسیقی های عاشقانه راجب تو بودند"
۳.۳k
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.