پارت 3
علامت ها
ا/ت
کوک
~دستیار های کوک
م/ت
ب/ت
~رئیس ما رسیدیم
کوک:باشه تو برو خودم میارمش
~:بله
کوک:تو قراره با من خیلی خوشگذرونی کنی بیب
کوک ا/ت رو برد توی اتاقش و پتو رو انداخت روش و خودش رفت
2 ساعت بعد
ا/ت:آییی سرم... آیشششش پس خواب نبوده
پتو رو زد کنار و به سمت در رفت
وقتی در رو باز کرد و بزرگی اونجا رو دید همونجوری خشکش زد
ا/ت:برگام اینجا چقدر بزرگه
کوک:بیدار شدی بیب
ا/ت:گفتم من رو بیب صدا نکن
کوک:و اگه صدا کنم؟
من نتونستم خودم و کنترل کنم و چاقو رو بردم سمت گلوی کوک
خدمتکار ها پشماشون ریخته بود
کوک:آ بیب چیکار میکنی
ا/ت:گفتم به من نگو...
هنوز جملش رو کامل نکرده بود دید چاقو دستش نیست
کوک:باید فرض تر باشی بیبی
ا/ت:عوضی
ا/ت درحالی که داشت میرفت توی اتاق
کوک دستش رو گرفت و خدمتکار هارو بیرون کرد و...
کپشن:لطفا با فالو لایک و کامنت به من انرژی بدید🙃
ا/ت
کوک
~دستیار های کوک
م/ت
ب/ت
~رئیس ما رسیدیم
کوک:باشه تو برو خودم میارمش
~:بله
کوک:تو قراره با من خیلی خوشگذرونی کنی بیب
کوک ا/ت رو برد توی اتاقش و پتو رو انداخت روش و خودش رفت
2 ساعت بعد
ا/ت:آییی سرم... آیشششش پس خواب نبوده
پتو رو زد کنار و به سمت در رفت
وقتی در رو باز کرد و بزرگی اونجا رو دید همونجوری خشکش زد
ا/ت:برگام اینجا چقدر بزرگه
کوک:بیدار شدی بیب
ا/ت:گفتم من رو بیب صدا نکن
کوک:و اگه صدا کنم؟
من نتونستم خودم و کنترل کنم و چاقو رو بردم سمت گلوی کوک
خدمتکار ها پشماشون ریخته بود
کوک:آ بیب چیکار میکنی
ا/ت:گفتم به من نگو...
هنوز جملش رو کامل نکرده بود دید چاقو دستش نیست
کوک:باید فرض تر باشی بیبی
ا/ت:عوضی
ا/ت درحالی که داشت میرفت توی اتاق
کوک دستش رو گرفت و خدمتکار هارو بیرون کرد و...
کپشن:لطفا با فالو لایک و کامنت به من انرژی بدید🙃
۱۶.۹k
۱۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.