(اون برادر من نیست)
P16
رفتم پیش جونگ کوک ناهار رو درست کردیمو و جونگ کوک بعدش رفت کمپانی و من اون روز و تنهایی سر کردم
*فردا صبح *
سریع بلند شدم رفتم سمت کمدم و یه استایل زدم(اینترنتم خیلی افتضاحه نمیتونم عکس بزارم )
و راه افتادم سمت کمپانی
برای اودیشنم اهنگ (BIBI_ VENGEANCE )
آماده کردم هم رقصش رو بلدم و میتونم بخونمش
وقتی رسیدم به کمپانی رفتم سمت اتاق آقای پارک چانگهو
چ: اوه.....اومدی ....خب دنبالم بیا
دنبالش رفتیم سمت یه سالن بزرگ
وقتی وارد سالن شدم دیدم سه نفر نشستن روی صندلی های داوری
یکیشون همون پارک چانگهو بود وسطیه رو تا حالا ندیده بودم و آخری هم جیمین بود .
با تعجب داشتم به جمیمین نگاه میکردم
که همون یارو که وسط نشسته بود گفت: آقای جانگ داور سوم هستن ولی امروز نتونستن بیان و ما از آقای پارک خواستیم که داوری کنن ...... پس لطفا اسم و فامیل سن و نام و نام خانوادگی والدینتون رو بگین اول
*با استرس سعی کردم جواب سوال هاشو بدم *
ات: من کیم ات هستم ....۱۹ سالمه ....پدر مادرمو توی ۵ سالگی از دست دادم و الان با خانمی به نام ......زندگی میکنم
وقتی داشتم این حرف هارو میزدم قلبم تپش شدید گرفته
بعد از اون اتفاق ۱۴ سال پیش حمله قلبی شدیدی بهم وارد شده بود و از اون زمان تا الان قرص های سنگین مصرف میکنم
؟؟؟: نام والدینتونو به یاد دارید
ات: بله خانم.......و .........
؟؟؟؟: گفتید که یه خانواده شمارو به سر پرستی قبول کرده ...میشه نا اعضای خانواده رو به ما بگین تا ما مشخصات شما رو پر کنیم و بریم برای اودیشن
ات: مادرم خانم.....و برادر ناتنیم جئون جونگ کوک
جیمین : چی؟؟..پس تو خواهر ناتنی جونگ کوکی ؟؟؟
ات: بله
جمیمین : درموردت شنیده بودم
یه لبخند مصنوعی زدم ***
جمیمین : خب میتونید شروع کنید
۳مین بعد ***
؟؟؟: از نظر من واقعا ما به فردی مثل شما نیاز داریم
چانگهو: رای منم مثبته ...شما صورت و هیکل فوقالعاده ای دارید و همینطور استعداد در دنس و خوانندگی
که دیدم جیمین با یه حالت خاصی بهم نگاه میکنه
؟؟..: آقای پارک؟؟؟؟
جیمین: چی؟؟؟....اها.....بله منم رایم مثبته شما خیلی زیبا هستین و همینطور با استعداد
ات: من واقعا ممنو......
که قلبم شروع کرد به تپش گرفتن و تیر کشیدن و بعد از چند ثانیه از حال رفتم
ادامه دارد........
رفتم پیش جونگ کوک ناهار رو درست کردیمو و جونگ کوک بعدش رفت کمپانی و من اون روز و تنهایی سر کردم
*فردا صبح *
سریع بلند شدم رفتم سمت کمدم و یه استایل زدم(اینترنتم خیلی افتضاحه نمیتونم عکس بزارم )
و راه افتادم سمت کمپانی
برای اودیشنم اهنگ (BIBI_ VENGEANCE )
آماده کردم هم رقصش رو بلدم و میتونم بخونمش
وقتی رسیدم به کمپانی رفتم سمت اتاق آقای پارک چانگهو
چ: اوه.....اومدی ....خب دنبالم بیا
دنبالش رفتیم سمت یه سالن بزرگ
وقتی وارد سالن شدم دیدم سه نفر نشستن روی صندلی های داوری
یکیشون همون پارک چانگهو بود وسطیه رو تا حالا ندیده بودم و آخری هم جیمین بود .
با تعجب داشتم به جمیمین نگاه میکردم
که همون یارو که وسط نشسته بود گفت: آقای جانگ داور سوم هستن ولی امروز نتونستن بیان و ما از آقای پارک خواستیم که داوری کنن ...... پس لطفا اسم و فامیل سن و نام و نام خانوادگی والدینتون رو بگین اول
*با استرس سعی کردم جواب سوال هاشو بدم *
ات: من کیم ات هستم ....۱۹ سالمه ....پدر مادرمو توی ۵ سالگی از دست دادم و الان با خانمی به نام ......زندگی میکنم
وقتی داشتم این حرف هارو میزدم قلبم تپش شدید گرفته
بعد از اون اتفاق ۱۴ سال پیش حمله قلبی شدیدی بهم وارد شده بود و از اون زمان تا الان قرص های سنگین مصرف میکنم
؟؟؟: نام والدینتونو به یاد دارید
ات: بله خانم.......و .........
؟؟؟؟: گفتید که یه خانواده شمارو به سر پرستی قبول کرده ...میشه نا اعضای خانواده رو به ما بگین تا ما مشخصات شما رو پر کنیم و بریم برای اودیشن
ات: مادرم خانم.....و برادر ناتنیم جئون جونگ کوک
جیمین : چی؟؟..پس تو خواهر ناتنی جونگ کوکی ؟؟؟
ات: بله
جمیمین : درموردت شنیده بودم
یه لبخند مصنوعی زدم ***
جمیمین : خب میتونید شروع کنید
۳مین بعد ***
؟؟؟: از نظر من واقعا ما به فردی مثل شما نیاز داریم
چانگهو: رای منم مثبته ...شما صورت و هیکل فوقالعاده ای دارید و همینطور استعداد در دنس و خوانندگی
که دیدم جیمین با یه حالت خاصی بهم نگاه میکنه
؟؟..: آقای پارک؟؟؟؟
جیمین: چی؟؟؟....اها.....بله منم رایم مثبته شما خیلی زیبا هستین و همینطور با استعداد
ات: من واقعا ممنو......
که قلبم شروع کرد به تپش گرفتن و تیر کشیدن و بعد از چند ثانیه از حال رفتم
ادامه دارد........
۱۵.۸k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.