We were just friends but...P.13
*رسیدن خونه
ا.ت : جیمی...اییییییییییی
جیمین : ا.ت ا.تتتتتتت چیشددددد
*ا.ت افتاده بود روی زانوهاش روی زمین
جیمین : چاگیااااااا چیشدیییییی
ا.ت : نمی دونم
*جیمین ویو
ا.ت گفت نمیدونه و برگشت نگام کرد که...
پوستش سفید شده بود لباش قرمز و دندونای نیشش بیرون زده بودن خیلی جذاب تر از همیشه
جیمین با افتخار : خب خب خب گرل خوناشام من بیا بریم که باید یک سری چیزا رو یادت بدم
ا.ت : خوناشام ؟ مگه نگفتی مطمعن نیستی ؟
جیمین : برو تو اینه رو نگا کن
ا.ت : شتتتتتت من چرا اینشکلی شدمممم
جیمین : My vampire Lady
ا.ت : تو روحتتتتتت
جیمین : *خنده خب حالا الان احساس تشنگی ای چیزی نمی کنی ؟
ا.ت : چرا میشه یکم اب بهم بدی
جیمین : اب نه بیبی دیگه باید بگی خون ولی خب قبلش...میدونی باید بفاکت بدم
ا.ت : واسه چییییییی
جیمین : چون باید برای اولین باری که خون می خوری یک فرد خوناشام دیگه خونت داخل بدنت رو بخوره بعد از طریق بوسه اونرو به تو بده
ا.ت : ودف نمی خوام اصن
جیمین : مجبوریه بیبی *😁
^ادامه دارد...^
عاقا اسماتش کنم ؟
ا.ت : جیمی...اییییییییییی
جیمین : ا.ت ا.تتتتتتت چیشددددد
*ا.ت افتاده بود روی زانوهاش روی زمین
جیمین : چاگیااااااا چیشدیییییی
ا.ت : نمی دونم
*جیمین ویو
ا.ت گفت نمیدونه و برگشت نگام کرد که...
پوستش سفید شده بود لباش قرمز و دندونای نیشش بیرون زده بودن خیلی جذاب تر از همیشه
جیمین با افتخار : خب خب خب گرل خوناشام من بیا بریم که باید یک سری چیزا رو یادت بدم
ا.ت : خوناشام ؟ مگه نگفتی مطمعن نیستی ؟
جیمین : برو تو اینه رو نگا کن
ا.ت : شتتتتتت من چرا اینشکلی شدمممم
جیمین : My vampire Lady
ا.ت : تو روحتتتتتت
جیمین : *خنده خب حالا الان احساس تشنگی ای چیزی نمی کنی ؟
ا.ت : چرا میشه یکم اب بهم بدی
جیمین : اب نه بیبی دیگه باید بگی خون ولی خب قبلش...میدونی باید بفاکت بدم
ا.ت : واسه چییییییی
جیمین : چون باید برای اولین باری که خون می خوری یک فرد خوناشام دیگه خونت داخل بدنت رو بخوره بعد از طریق بوسه اونرو به تو بده
ا.ت : ودف نمی خوام اصن
جیمین : مجبوریه بیبی *😁
^ادامه دارد...^
عاقا اسماتش کنم ؟
۳.۹k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.