عشق پس از دو سال
پارت 14
ویو فلیکس
از خواب بیدار شدم دیدم هوا تاریک شده ات هم کنارم خوابیده. از جام بلند شدم رفتم دست صورتم رو شستم بعدش رفتم داخل اشپز خونه شروع کردم درست کردن غذا و دسر......
نزدیک دو ساعت گذشت میز رو چیدم رفتم ات رو بیدار کنم
فلیکس: اتی جونم
ات:
فلیکس: خوشگم بیدار شو دیگه.. من گشنمه
ات: هومم فلیکسی
فلیکس: جونم
ات: تو برو منم الان میرم دست صورتم رو بشورم بیام
فلیکس: اوکی
ات بلند شد رفت
راستشو بخوایین من ات رو خیلی دوست دارم اون مثل خواهرمه از بچگی باهم بزرگ شدیم و من اصلا دلم نمیخواد ات اسیبی ببینه بخاطر همین میخوام به ات توی انتقام گرفتنش کمک کنم که اگه خطری باشه منو تهدید کنه نه ات.... منم رفتم توی اشپز خونه منتظر ات تا بیاد شام بخوریم
ویو ات
با صدای فلیکس بیدار شدم رفتم دست صورتم رو بشستم و برگشتم توی اشپز خونه که دیدم فلیکس منتظرم نشسته نشستم و شروع کردیم به خوردن غذا بعد از غذا ظرف ها رو به کمک فلیکس جمع کردیم و شستیم
بعدش نشستیم من براش نقشم رو توضیح دادم
ویو تهیونگ
دیگه شب شده بود.. میخواستم برم عمارتم که کوک زنگ زد
کوک: الو... تهیونگ
تهیونگ: الو سلام کوک
کوک: سلام.. راستی میخواستم بگم برای تو و اعضا لباس گرفتم شب برات میارم
(اعضا هم مافیا هستن)
تهیونگ: اوکی منتظرم... میگم کوک به اعضا زنگ بزن بیایین خونه من امشبو بمونین تا فردا باهم از همینجا بریم مراسم
کوک: اههه.پسر فکر عالیه پس منتظر ما باش
تهیونگ.: بای
کوک: بای
تهیونگ وسایلمو برداشتم رفتم عمارت منتظر پسرا بودم
یک ساعتی گذشته بود که زنگ خونه خورد یکی از خدمتکارها درو باز کرد و اومد بهم گفت: اقا مهموناتون اومدن
تهیونگ: اوکیه مرخصی (جدی)
خدمتکار: چشم
رفتم جلوی در و دعوتشون کردم داخل بعد از کلی حرف زدن رفتیم بخوابیم چون فردا باید زود میرفتیم مراسم
ویو فلیکس
ات نقشش رو برام تعریف کرد خطر ناک بود ولی همراهیش میکنم تا اسیبی نبینه
فلیکس: هییی ات ساعت دیگه داره، 1 میشه بریم بخوابیم فردا باید بریم مراسم
ات: اههه بریم
پرش به فردا صبح
ویو ات
از خواب بیدار شدم فلیکس هم بیدار کردم رفتم یه دوش گرفتم و بعد من فلیکس رفت بعد از صبحانه اماده شدیم تا بریم مراسم
یه ماشین گرفتیم و حرکت کردیم سمت ادرس
ویو فلیکس
با صدای ات از خواب بیدار شدم ات رفت دوش گرفتش بعدش من رفتم بعدش اماده شدم و رفتیم یه ماشین گرفتیم و حرکت کردیم سمت ادرس
ویو تهیونگ
از خواب بیدار شدم رفتم یه دوش گرفتم بعدش اماده شدم رفتم پایین دیدم اعضا امادن بعد از صبحانه سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت ادرس.......
☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆
شرط نداریم
☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆
اسلاید یک: لباس ات
اسلاید دوم: لباس فلیکس
اسلاید سوم: ناخن های ات
اسلاید چهارم: لباس اعضا
ویو فلیکس
از خواب بیدار شدم دیدم هوا تاریک شده ات هم کنارم خوابیده. از جام بلند شدم رفتم دست صورتم رو شستم بعدش رفتم داخل اشپز خونه شروع کردم درست کردن غذا و دسر......
نزدیک دو ساعت گذشت میز رو چیدم رفتم ات رو بیدار کنم
فلیکس: اتی جونم
ات:
فلیکس: خوشگم بیدار شو دیگه.. من گشنمه
ات: هومم فلیکسی
فلیکس: جونم
ات: تو برو منم الان میرم دست صورتم رو بشورم بیام
فلیکس: اوکی
ات بلند شد رفت
راستشو بخوایین من ات رو خیلی دوست دارم اون مثل خواهرمه از بچگی باهم بزرگ شدیم و من اصلا دلم نمیخواد ات اسیبی ببینه بخاطر همین میخوام به ات توی انتقام گرفتنش کمک کنم که اگه خطری باشه منو تهدید کنه نه ات.... منم رفتم توی اشپز خونه منتظر ات تا بیاد شام بخوریم
ویو ات
با صدای فلیکس بیدار شدم رفتم دست صورتم رو بشستم و برگشتم توی اشپز خونه که دیدم فلیکس منتظرم نشسته نشستم و شروع کردیم به خوردن غذا بعد از غذا ظرف ها رو به کمک فلیکس جمع کردیم و شستیم
بعدش نشستیم من براش نقشم رو توضیح دادم
ویو تهیونگ
دیگه شب شده بود.. میخواستم برم عمارتم که کوک زنگ زد
کوک: الو... تهیونگ
تهیونگ: الو سلام کوک
کوک: سلام.. راستی میخواستم بگم برای تو و اعضا لباس گرفتم شب برات میارم
(اعضا هم مافیا هستن)
تهیونگ: اوکی منتظرم... میگم کوک به اعضا زنگ بزن بیایین خونه من امشبو بمونین تا فردا باهم از همینجا بریم مراسم
کوک: اههه.پسر فکر عالیه پس منتظر ما باش
تهیونگ.: بای
کوک: بای
تهیونگ وسایلمو برداشتم رفتم عمارت منتظر پسرا بودم
یک ساعتی گذشته بود که زنگ خونه خورد یکی از خدمتکارها درو باز کرد و اومد بهم گفت: اقا مهموناتون اومدن
تهیونگ: اوکیه مرخصی (جدی)
خدمتکار: چشم
رفتم جلوی در و دعوتشون کردم داخل بعد از کلی حرف زدن رفتیم بخوابیم چون فردا باید زود میرفتیم مراسم
ویو فلیکس
ات نقشش رو برام تعریف کرد خطر ناک بود ولی همراهیش میکنم تا اسیبی نبینه
فلیکس: هییی ات ساعت دیگه داره، 1 میشه بریم بخوابیم فردا باید بریم مراسم
ات: اههه بریم
پرش به فردا صبح
ویو ات
از خواب بیدار شدم فلیکس هم بیدار کردم رفتم یه دوش گرفتم و بعد من فلیکس رفت بعد از صبحانه اماده شدیم تا بریم مراسم
یه ماشین گرفتیم و حرکت کردیم سمت ادرس
ویو فلیکس
با صدای ات از خواب بیدار شدم ات رفت دوش گرفتش بعدش من رفتم بعدش اماده شدم و رفتیم یه ماشین گرفتیم و حرکت کردیم سمت ادرس
ویو تهیونگ
از خواب بیدار شدم رفتم یه دوش گرفتم بعدش اماده شدم رفتم پایین دیدم اعضا امادن بعد از صبحانه سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت ادرس.......
☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆
شرط نداریم
☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆♡☆
اسلاید یک: لباس ات
اسلاید دوم: لباس فلیکس
اسلاید سوم: ناخن های ات
اسلاید چهارم: لباس اعضا
۳۱.۸k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.