☆-𝑱𝒖𝒏𝒈𝒌𝒐𝒐𝒌
☆-𝑱𝒖𝒏𝒈𝒌𝒐𝒐𝒌
به خط های شکسته ایی که ضربان قلب دونسنگش
رو نشون میداد خیره بود.
شوک با موفقیت بهش وارد شده بود.
شبی که چاه یون باهاش تماس گرفت و قضیه رو گفت حس کرد نمیتونه تنفس کنه.
با نهایت سرعت خودش رو به اونجا رسوند و به گفته دکتر اگه دیرتر میرسوندنش اتفاق های خوبی نمی افتاد
دستی به موهای سیاهش کشید.
تقریبا دو سه ماهی میشد که یانگ سو تو کما بود.
دکتر ها حتی علت رو به جونگکوک نگفته بودن آخه با کوچیکترین احتمال های بدی که پیشبینی میکردند
جونگکوک بیمارستان رو؛روی سرشون خراب میکرد
ات-جونگکوکا میخوای یکم بخوابی لعنتی روبه نابودی
جونگکوک-برام مهم نیست ات تنها چیزی که برام مهمه این که یانگ سو بهوش بیاد تو اغوشم بگیرمش
نگرانم دیگه نتونم صداش رو بشنوم...
آثار بغض تو صداش مشهود بود
ات-هی هی یانگ سویی که ما میشناسیم قوی تر از این حرفاست که سر جلوی همچنین بیماری هایی خم کنه اون حالش خوب میشه..اصلا اگه یانگ سو بود میذاشت اینهمه داغون کنی خودت رو؟قطعا نه
شرط میبندم جوری سرت غرغر میکرد که کلافه میشدی.
جونگکوک یاد خاطراتشون افتاد گذشته ایی که شاید بنظر دور میرسید اما جونگکوک همیشه بهش فکر میکرد
☆-𝒇𝒍𝒂𝒔𝒉𝒃𝒂𝒄𝒌𝑭𝒆𝒃𝒓𝒖𝒂𝒓𝒚,𝟏𝟎,𝟐𝟎𝟐𝟎 𝑺𝒆𝒐𝒖𝒍
یانگسو-هودی سیاه رنگ با شلوار مشکی و بوتای سیاه..آه پسر تو کلا توی رنگ سیاه خلاصه میشی ها
من برعکس توعم اصلا نمیتونم با یه رنگ کنار بیام
جونگکوک کلافه چشم هاش رو تو کاسه چرخوند
همینطور که روی پاش ضرب گرفته بود با دست دیگه اش فرمون رو چرخوند.
جونگکوک-خفه شو پسره ی احمق
من چه حماقتی کردم با تو اومدم تفریح.
به خط های شکسته ایی که ضربان قلب دونسنگش
رو نشون میداد خیره بود.
شوک با موفقیت بهش وارد شده بود.
شبی که چاه یون باهاش تماس گرفت و قضیه رو گفت حس کرد نمیتونه تنفس کنه.
با نهایت سرعت خودش رو به اونجا رسوند و به گفته دکتر اگه دیرتر میرسوندنش اتفاق های خوبی نمی افتاد
دستی به موهای سیاهش کشید.
تقریبا دو سه ماهی میشد که یانگ سو تو کما بود.
دکتر ها حتی علت رو به جونگکوک نگفته بودن آخه با کوچیکترین احتمال های بدی که پیشبینی میکردند
جونگکوک بیمارستان رو؛روی سرشون خراب میکرد
ات-جونگکوکا میخوای یکم بخوابی لعنتی روبه نابودی
جونگکوک-برام مهم نیست ات تنها چیزی که برام مهمه این که یانگ سو بهوش بیاد تو اغوشم بگیرمش
نگرانم دیگه نتونم صداش رو بشنوم...
آثار بغض تو صداش مشهود بود
ات-هی هی یانگ سویی که ما میشناسیم قوی تر از این حرفاست که سر جلوی همچنین بیماری هایی خم کنه اون حالش خوب میشه..اصلا اگه یانگ سو بود میذاشت اینهمه داغون کنی خودت رو؟قطعا نه
شرط میبندم جوری سرت غرغر میکرد که کلافه میشدی.
جونگکوک یاد خاطراتشون افتاد گذشته ایی که شاید بنظر دور میرسید اما جونگکوک همیشه بهش فکر میکرد
☆-𝒇𝒍𝒂𝒔𝒉𝒃𝒂𝒄𝒌𝑭𝒆𝒃𝒓𝒖𝒂𝒓𝒚,𝟏𝟎,𝟐𝟎𝟐𝟎 𝑺𝒆𝒐𝒖𝒍
یانگسو-هودی سیاه رنگ با شلوار مشکی و بوتای سیاه..آه پسر تو کلا توی رنگ سیاه خلاصه میشی ها
من برعکس توعم اصلا نمیتونم با یه رنگ کنار بیام
جونگکوک کلافه چشم هاش رو تو کاسه چرخوند
همینطور که روی پاش ضرب گرفته بود با دست دیگه اش فرمون رو چرخوند.
جونگکوک-خفه شو پسره ی احمق
من چه حماقتی کردم با تو اومدم تفریح.
۲.۷k
۱۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.