*پایان یافتن*
*پایان یافتن*
part:2
بعد دوباره نگاهم رو دادم به ا.ت
ا.ت:
نشسته بودیم که دخترا رفتن نوشیدنی بگیرن
یه مرد خوشتیپ اومد و نشست کنارم دهنش بوی الکل میداد معلوم بود مسته
گفت :خانم خوشگله ی امروز رو به من حال میدی
ا.ت:گمشو
مرده:یه امروز رو
دست میکشه رو بدن ا.ت
ا.ت:گمشو یک دفعه یه مشت رفت تو صورتش
جونگ کوک بود
آنقدر زدش که دیگه نا نداشت
زده بودم زیره گریه یهو قلبم تیر کشید(ا.ت مشکل قلبی داره)
افتادم زمین یونا و انا اومدم کمکم جونگ کوک گفت:
خوبی
ا.ت :اره ممنونم اگه شما نبودی...قلبم یه بار دیگه تیر کشید خیلی درد میکرد به یونا و آنا گفتم
ا.ت: بریم من قلبم خیلی درد میکنه موافقت کردن وقتی بلند شدم هنوز درد داشتم تا دم در رفتم و بعد سیاهی....
جونگ کوک:
دیدم یه مرد نزدیکش شد دست میکشید رو بدنش تحملم تموم شد رفتمو یه مشت زدم تو صورتش آنقدر زدمش که دیگه نمی تونست از جاش تکون بخوره ا.ت ازم تشکر کرد و داشت بادوستاش میرفت
دیدم تا دم در رفتن که یه هو یکی از دوستاش جیغ زد
رفتم جلو یه دختر بیهوش شده بود ا...ا.ته بیهوش شده بود براید استایل بغلش کردم و بردمش بیمارستان...
part:2
بعد دوباره نگاهم رو دادم به ا.ت
ا.ت:
نشسته بودیم که دخترا رفتن نوشیدنی بگیرن
یه مرد خوشتیپ اومد و نشست کنارم دهنش بوی الکل میداد معلوم بود مسته
گفت :خانم خوشگله ی امروز رو به من حال میدی
ا.ت:گمشو
مرده:یه امروز رو
دست میکشه رو بدن ا.ت
ا.ت:گمشو یک دفعه یه مشت رفت تو صورتش
جونگ کوک بود
آنقدر زدش که دیگه نا نداشت
زده بودم زیره گریه یهو قلبم تیر کشید(ا.ت مشکل قلبی داره)
افتادم زمین یونا و انا اومدم کمکم جونگ کوک گفت:
خوبی
ا.ت :اره ممنونم اگه شما نبودی...قلبم یه بار دیگه تیر کشید خیلی درد میکرد به یونا و آنا گفتم
ا.ت: بریم من قلبم خیلی درد میکنه موافقت کردن وقتی بلند شدم هنوز درد داشتم تا دم در رفتم و بعد سیاهی....
جونگ کوک:
دیدم یه مرد نزدیکش شد دست میکشید رو بدنش تحملم تموم شد رفتمو یه مشت زدم تو صورتش آنقدر زدمش که دیگه نمی تونست از جاش تکون بخوره ا.ت ازم تشکر کرد و داشت بادوستاش میرفت
دیدم تا دم در رفتن که یه هو یکی از دوستاش جیغ زد
رفتم جلو یه دختر بیهوش شده بود ا...ا.ته بیهوش شده بود براید استایل بغلش کردم و بردمش بیمارستان...
۳.۱k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.